دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 8 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 33 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
خشونت عبارت است از هرگونه فعل یا ترک فعلی که باعث آسیب جسمی، جنسی و یا روانی شود (کار،1381). خشونت را می توان عملی آسیب رسان دانست که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام میدهد و صرفا جنبه فیزیکی ( بدنی) ندارد بلکه ممکن است ابعاد روانی (فحاشی، تحقیر، منزوی کردن فرد، داد و فریاد)، جنسی و اقتصادی هم به خود بگیرد (درویش پور1387، به نقل از محمدی، میرزایی،1391؛کار1379) .
خشونت علیه زنان پدیده ای چند بعدی است که خشونت خانگی یکی از تظاهرات آن به شمار می رود. خشونت در هر جامعه شکل هایی به خود می گیرد که با ساختار قانونی، سنتی و دینی و سیاسی همان جامعه متناسب است. بنابراین اثار خشونت علیه زنان در ایران را باید در مجموعه ای به هم تنیده از انواع خشونت های خانگی، اجتماعی، سیاسی و تفاسیر خاصی از دین جستجو کرد. تاکید بر ارزش هایی مانند جداسازی افراد دو جنس در مراکز دانشگاهی، منع حضور زنان از تماشای مسابقات ورزشی مردان، جلوگیری از فعالیت زنان هنرمند در جایگاه خواننده و مانند اینها، شکل هایی از خشونت است که بر زنان ایران تحمیل شده است (کار، 1381). به هر نوع عمل و یا احتمال رفتاری که به آسیب جسمی، جنسی، روانی یا محرومیت و عذاب منجر شود خشونت علیه زنان گفته می شود این تعریف، تهدید به چنین اعمال و رفتاری، محرومیت از آزادی به اجبار یا به اختیار، اعم از اینکه در زندگی شخصی(خصوصی) یا جمعی رخ دهد را نیز در بر می گیرد (نهاوندی1386 به نقل از وردی نیا، ریاحی، اسفندیاری).
همانگونه که گفته شد چنانچه رفتار خشونت آمیز علیه زنان در چارچوب خانواده و میان زن و شوهر روی دهد از آن به خشونت خانگی تعبیر می شود (پور رضا و موسوی،1382؛ سازمان جهانی بهداشت،1380).
پسران این رفتار رسانه ها را به مثابه الگوی رفتاری یاد می گیرند و در مقابل دختران می آموزند که رفتار خشونت آمیز برای زنان امری غیر مرسوم است (اعزازی،1380). در ایران نیز زنان در اثر فشارهای سنتی هزاران ساله که دامنه ای وسیع دارد خو گرفته اند که بخش عمده ای از وضعیت خشونت بار زندگی خود را از دیگران بپوشانند (کار، 1381).
خشونت نسبت به گروه طبقه و یا ملیت فرق می کند چنانچه زنان طبقه پایین یا مهاجران شهری یا مناطق عشیره ای بیشتر تجربه خشونت جسمانی تا قتل های ناموسی را دارند گاهی همین زنان چنان جامعه پذیر می شوند که خشونت را بازتولید و استمرارش را تداوم می بخشند (محمدی اصل، 1388)، چرا که پنهان نگاه داشتن خشونت علیه زنان و پرهیز زنان از واکنش فعال نسبت به آن، یکی از مشخصات خشونت علیه زنان در تمام جوامع است به نظر می رسد چنین نگرشی به خشونت در هر جامعه دلایل خاص خود را دارد و با شرایط و زندگی فردی زنان هر جامعه متناسب است (وردی نیا و همکاران،1386).
وقتی زنان یاد گرفته اند مورد کمک واقع شوند انگیزش ها و شناخت ها و رفتارهایشان را با خشونت همساز می کنند در نتیجه ترس از مرد و عدم اعتماد به نفس زنان را فرا میگیرد و به این ترتیب آنان ایفای نقش خشونت آمیز توسط مردان را با این روحیات تکمیل میکنند (همان منبع).
مردم شناسان بریتانیایی در چند قرن اخیر، خشونت خانگی را چنین تعریف کرده اند: تحمیل خواهش ها و دیدگاه های یک فرد خانواده بر عضو و یا سایر اعضای خانواده، از طریق اعمال زور، فشار، تهدید، تحقیر و جبر اقتصادی. این دانشمندان بر این باورند که خشونت خانوادگی مرز دینی، جغرافیایی، جنسی و نژادی نمی شناسد.
حقوقدانان در مصر بر این باورند که خشونت خانوادگی منشا جنسی دارد و همیشه زنان خانواده قربانی آن هستند. آنها می گویند: چون زنان در بسیاری از موارد از کمبود امنیت های فردی و شهروندی خویش رنج می برند بنابراین قربانی خشونت های خانگی می گردند (جلایی فرد، فکور راد، 1389).
خشونت خانگی علیه زنان
در برخی موارد خشونت های خانگی را خشونت های داخلی خوانده اند که به معنای حاکمیت غیر قابل تحمل فیزیکی و روانی یک فرد خانواده بر فرد یا افراد دیگر خانواده است. این حاکمیت غیرقابل تحمل به گونه های تحقیر، توهین، برخوردهای فیزیکی و محدود سازی آزادی ها برای قربانی تبارز می کند (زیبایی نژاد،1386).
گرچه خشونت در تمام جوامع به افرادی در سنین مختلف و جنسیت های گوناکون اعمال می شود اما این کنش مخصوصا متوجه زنان و کودکان است و مسائلی را به وجود می آورد که سلامت اجتماعی را تهدید می کند، زنان در سنین کودکی، جوانی و جا افتادگی مکررا قربانی خشونت می شوند خشونت علیه زنان و دختران عمدتا وجه جسمانی و جنسی دارد و به مدد فرهنگی نهادینه، تا آزار روانی آنان و از آن طریق تا خود آزاری جوامع تداوم می یابد (محمدی اصل،1388). اصطلاح قربانی نخست برای باکرهگانی بکار می رفت که به منظور انجام فرائض دینی به قربانگاه فرستاده می شدند (همان).
نتایج پژوهش های مختلف نشان می دهد زنان هشت برابر بیشتر از مردان خشونت همسرانشان را تجربه می کنند (سولر، وینایاک، و کوآداینو2000 به نقل از یزد خواستی 1387). و همین طور بر پایه آمار منتشر شده سازمان بهداشت جهانی از هر سه زن یک زن در طول زندگی خود مورد خشونت خانگی واقع می شود (سازمان بهداشت جهانی 2008).
تا 4 دهه قبل هیچ یک از جامعه شناسان به طور خاص به بررسی پدیده خشونت خانگی نپرداخته و افرادی مانند پزشکان و روانپزشکان که به صورت مستقیم با آن ارتباط داشتند آن را مطرح کردند و از طریق مقالات متعددی که در زمینه بررسی های بالینی در مورد کودکان کتک خورده نوشته شد مسئله خشونت خانوادگی به افکار عمومی و متخصصان جامعه ارائه گردید جامعه شناسان تا قبل از این با اینکه از وجود خشونت در خانواده آگاه بودند گمان می بردند این نوع رفتار خشونت آمیز استثنایی ست و در شرایط بحرانی (طلاق، جدایی و فقر مالی) در میان خانواده ها بروز می کند اما از دهه 70 میلادی نگاه پژوهشگران متوجه این پدیده شد و با انجام دادن بررسی های گوناگون کوشیدند خشونت خانگی را شناسایی کنند. بررسی های مربوط به خشونت با مقاله ای آغاز شد که در سال 1962، هنری کمپ و همکاران تحت عنوان "علائم مشخصه کودک کتک خورده "منتشر گردید (کریمی،1386) در اینجا به برخی مطالعات و تحقیقاتی که در داخل و خارج از کشور به بررسی خشونت علیه زنان پرداخته اند اشاره می شود.
دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 78 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 82 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
اصطلاح سبک به عنوان شیوه ترجیحی فرد برای فکر کردن و انجام دادن کاری، از جمله متغیرهای فردی است (آلپورت،1937 به نقل از نریمانی، ابوالقاسمی،جویباری1392)
سبک تبیینی به طور گسترده در پژوهش های مختلف روانشناسی برای پیش بینی افسردگی استفاده شده (هاجیل، باش و وارن،1996؛پترسون و سلیگمن؛1984،سلیگمن،1990 به نقل از رجبی و ییلاق1384).
سبک اسناد یک متغیر شناختی است که نحوه تبیین رویدادها را نشان می دهد منطق اساسی نظریه اسناد از این فرض نظری ناشی می شود که آدمی واجد این انگیزش است که از ماهیت محیط خود به ویژه از علل رویدادهای خاص آگاه شود اگر به فهم این نکته نایل آید که علت رویدادهای معین در گذشته چه بوده است آنگاه قادر خواهد بود تا با مداخله واقعی و یا انتخابهای خود و آنچه در آینده برای او اتفاق خواهد افتاد را مهار سازد (سیرز و همکاران1991 به نقل از امانی، خداپناهی، حیدری1385).
این تحقیق به آن نوع سبک اسنادی اشاره دارد که از فرمول بندی مجدد درماندگی آموخته شده آبرامسون و همکاران1978 به دست آمده است در الگوی جدید درماندگی آموخته شده نحوه تبیین رویدادهای غیرقابل مهار توسط فرد مهمتر از رویدادهایی است که واقعا اتفاق افتاده است (همان).
فریز1980 به نقل از نوری،مکارمی،ابراهیمی 1379در تحقیقاتش نشان داد که الگوهای اسنادی ناسازگارانه بیشتر در گروه های اقلیت نژادی، خانواده های کم درآمد و زنان است هرچند که گفته شده است که سبک اسناد ویژگی نسبتاپایدار شخصیت است اما به توجه به مطالعات ولفل(1982)، بلگر و چنی(1982) و دوهرتی(1984) به نقل از بارون و برن(1991) معلوم شده است که امکان تغییر در نوع سبک اسناد وجود دارد.
همچنین اسنادهای علی نقش با اهمیتی در رفتارهایی مانند روابط بین فردی، تعارض بین فردی، رفتارهای بهداشتی و غیره دارد(گودجانسون و پیترسون،1991 به نقل ازنریمانی، جویباری، ابوالقاسمی1392).
کریمی(1372) در تحقیقات خویش به این نتیجه دست یافت که تفاوتی بین زنان و مردان در سبک اسناد نیست ولی بارگر و کوپر(1972) به نقل ازنوری و همکاران (1379) به این نتیجه رسیدند که مردان منبع کنترل درونی تری نسبت به زنان دارند و همین طور رانز(1966) به نقل ازاحدی(1372)، هوکریج (1975)، هولران و لوپز(1984)، موآم وندا (1995) به نقل از نوری و همکاران(1379) نیز به همین نتیجه رسیدند.
در واقع نظریه سبک تبیینی یک چارچوب را برای بررسی سازه های خوشبینی و بدبینی(سلیگمن 1990) ارائه می دهد بیان می دارد که آن سازه ای ست که از مفهوم ناتوانی آموخته شده بهره گرفته بنابراین سبک تبیینی توصیفی است که انسان برای تبیین رویدادهای کنترل ناپذیر زندگی استفاده می کند و تفاوتهای فردی انسان ها را در 3 گستره(درونی-بیرونی)، (ثابت-متغیر)، و (کلی و خاص) که در عادت وقتی با رویدادهای خوب و بد زندگی مواجه میشوند منعکس می کند(گوتس چاک،1996؛پترسون، بوکنن و سلیگمن به نقل از اسمیت هال و ولکوک-هنری؛2000) بر اساس نظریه سلیگمن (1990) افرادی که برای رویداده های بد تبیین های درونی، ثابت و کلی ارائه می دهند دارای سبک تبیینی بدبینانه هستند بر عکس افرادی که رویدادهای بد را بر حسب علل بیرونی متغیر و خاص تبیین می کنند سبک تبیینی خوش بینانه دارند.
سلیگمن (1990) خاطر نشان ساخت باورهای افراد خوشبین و بدبین در خصوص رویدادهای زندگیشان یکسان نیست خوشبین ها معتقدند که شکست موقتی ست و آنها در آن مقصر نیستند در حالی که بدبین ها معتقدند که رویدادهای بد پایدارند زندگی آنها را مختل می کند و مقصرند به عبارت دیگر او دریافت که باورهاست که انسان ها را از یکدیگر متمایز می سازد.
بر اساس تعدادی از پژوهش ها(فری و هیلیر؛ 1993 به نقل از اسمیت، هال و لکوک-هنری2000؛ موس و جانسن؛1991) خوشبینی به عنوان یک توانایی پنداشته می شود که فرد در برخورد با موقعیت های چالش آمیز از آن به عنوان فرصت هایی برای پیشرفت یاد می کند و نه به عنوان یک عامل تهدید آمیز بارنس و سلیگمن(1989) دریافتند که سبک تبیینی مربوط به رویدادهای منفی در دوران بزگسالی ثابت می ماند و برعکس سبک تبیینی برای رویدادهای مثبت در دوران بزرگسالی تغییر می یابد آنها به این نتیجه رسیدند که اگر سبک تبیینی برای رویدادهای منفی یک جنبه ثابت از کنش وری دوران بزرگسالی باشد در نتیجه افرادی با سبک تبیینی بدکارکردی ممکن است در دوران زندگی شان در معرض خطر افسردگی، سلامتی ضعیف و پیشرفت پایین باشند همچنین سلیگمن و الدر(1986) نتیجه گیری نمودند که سبک تبیینی برای رویدادهای منفی ثابت است ولی برای رویدادهای مثبت ثابت نیست.
در این الگو وقتی انسان دچار درماندگی می شود که با مسائل غیرقابل حلی برخورد کند و دریابد که پاسخدهی او بی نتیجه است در این صورت از خود می پرسد که علت ناتوانی کنونی من چیست؟ پاسخ فرد به این سوال در قالب اسنادهای علی ارائه می شود این تبیین ها تحت تاثیر سه بعد مهم: منبع،تکرار و زمان قرار دارد(آبرامسون و گاربر و سلیگمن1980 به نقل از کدیور1381).
در رابطه با تفاوت های جنسیتی بین زنان و مردان در سبک های اسنادی گرین برک و مک لاهلین(1998) که زنان در سبک تبیینی متفاوت از مردان نیستند بانسی و پترسون(1997) گزارش نمودند که بین زنان و مردان در پرسش نامه سبک اسنادی برای رویدادهای مثبت و منفی تفاوت دیده نمی شود در مطالعه ای مالینکو، کولیکان و افورد (1996) به این نتیجه دست یافتند که مردان خوشبین تر از زنان هستند در رویدادهای منفی دخترها نسبت به پسرها به طور معناداری بدبین ترند.
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 9 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 64 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 68 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
هزاران سال بشر در تمام نقاط کره زمین از مواد مخدر به عنوان وسیله ای جهت فراموشی و رهایی از غم و رنج و اندوه استفاده می کرده است. در زمانهای بسیار کهن انسان تمایل به مصرف موادی داشته که در حالات هشیاری و روانی او تغییر ایجاد کنند.
هر چند با گذشت زمان به خصوص چند دهه اخیر نوع مواد و داروهایی که بشر به قصد تفریح و تفنن و یا تسکین دردها از آنها استفاده کرده ، فرق کرده اند ، اما الکل و تریاک در این میان از قدیمی ترین داروهای روان گردان محسوب می شوند که در بسیاری از فرهنگ ها و جوامع مورد استفاده و تقاضا بوده اند.(گراوند ، 1390)
در نقاشی هایی که بر روی سنگها حک شده است طرح هایی از گل بوته ی شقایق و خشخاش دیده شده است. قدیمی ترین آثار مربوط به 4 هزار سال پیش در نواحی رم و مصر باستان می باشند.بابلیان،سومریان،فنیقیها،آشوریها با خواص انواع مواد مخدر آشنا بوده اند و از دو هزار سال پیش مصریها ، پارتها ، هندوها ، چینیها ، ژاپنی ها و رومیان ملتهایی بوده اند که خشخاش را به عنوان دارویی مخدر شناخته و مصرف می کرده اند. بر روی یکی از سکه های بسیار قدیمی یونان (شهر آتن) تصویر بوته خشخاش حک شده است.البته خود واژه افیون دارای ریشه ی یونانی است.
تخدیر، تحریک و تسکین ، بوسیله موادی طبیعی و گاه مصنوعی صورت می گیرند که معمولاً آن را مواد مخدر نامیده اند و فردی که به یکی از مورد عنوان شده وابسته باشد معتاد به مواد مخدر تلقی کرده اند.(قراباغی ، 1387)
واژه اعتیاد از نظر لغوی ، اسم مصدر عربی از ریشه « عاد » است که در فرهنگ لغت معین به مفهوم « عادت کردن و خو گرفتن » معنا شده است و در فرهنگ لغت دهخدا اعتیاد به مفهوم « پیاپی خواستن چیزی » آمده است.(تحلیلی پیرامون اعتیاد.1388)
در حال حاضر درمان پدیده اعتیاد ، خط اول دفاع در جنگ علیه بیماریهای رفتاری ؛ مانند ایدز و هپاتیت و یکی از مهمترین مشکلات سلامت عمومی در سراسر جهان بشمار می رود. ( دالی[1] ، مارلات [2]، مارگولین[3] ) در سال 2006 . دفتر پیشگیری از جرم و کنترل مواد سازمان ملل (UNODCP[4] ) در سال 2005 . شمار مصرف کنندگان موجود مواد در بین جمعیت 15 تا 64 ساله سراسر جهان 200 میلیون نفر یا 5/0 کل جمعیت جهان برآورد کرده که از این تعداد 16 میلیون نفر یعنی 4/0 /0 جمعیت ، مصرف کننده مواد افیونی و 11 میلیون نفر مصرف کننده هروئین و مشتقات آن برآورد شده است.(بوالهری.1387)
نوجوانان و جوانان کشورهای مختلف اروپایی ، آسیای جنوب شرقی از حشیش به مقدار فراوان استفاده می کنند. الکل و کوکائین نیز در زمره مواد محرک به شمار می روند که میزان اعتیاد به یان مواد در این مناطق کمتر است. اعتیاد به آمفتامین که تا حدی توهم زا ، محرک است به آرامی وارد جرگه مواد مصرفی اعتیاد آور شده و میزان مصرف و وابستگی به آن در حال افزایش است.(قراباغی.1387)
مواد مخدر به دو دسته قابل تقسیم اند : 1- مواد محرک 2- مواد افیونی
مواد محرک : به عنوان یک طبقه بندی کلی : آمفتامین ها ، مقلدهای سمپاتیک ، مواد شبه آمفتامین ، کوکائین و مشتقات آن را محرکها ، محرکهای روانی هم می نامند که برای بالا بردن عملکرد بدنی و ایجاد احساسی لذت بخش و سرخوشی مصرف می شوند.
مواد افیونی : واژه افیون ، یا شبه افیون از واژه تریاک گرفته شده است که به عصاره خشخاش معنی می دهد ؛ که حاوی 20 نوع الکالوئید و از جمله مورفین (مرفین) است.
مصرف مواد توسط افراد معتاد بویژه نوجوانان از نگرانیهای عمده مربوط به عصر حاضر است. تخمین زده می شود که 25 /0 نوجوانان 12 تا 17 ساله از نوعی داروی غیر مجاز استفاده می کنند. تقریباً یکی از هر پنج نوجوان یک ماده مخدر (حشیش/ماری جوانا) را امتحان کرده است. تقریباً یک سوم نوجوانان تا سن 17 سالگی سیگار کشیده اند. مراجعه به درمانگاه های فوریت (اورژانس) به دلیل مصرف زیاد هروئین بین رده سنی 18 تا 25 ساله در بین سالهای (2000-1997 ) 50 /0 افزایش یافته است.
ماری جوانا بیش از هر داروی غیر مجاز دیگر مصرف می شود. در سال 2000 ، در حدود 76 /0 مصرف کننده های جاری مواد غیر مجاز آن را مصرف کرده اند که تقریباً59/0 مصرف کننده های غیر مجاز فقط ماری جوانا مصرف می کرده اند ، 17/0ماری جوانا و یک داروی دیگر و مابقی 24 /0 دارویی غیر مجاز از ماری جوانا را مصرف می کرده اند.(کاپلان و سادوک.1387)
2-2- تاریخچه اعتیاد در جهان :
چنان که از شواهد موجود بر میان بشر از نخستین سالهای حیات مواد مخدر را در این کره خاکی می شناخته است و آن را به نوعی مصرف می کرده است. اما انسانهای اولیه در آغاز قادر به تشخیص و شناسایی این مواد و تأثیرات آن نبوده اند و حتی به مضرات و عوارض جانبی آن نیز آگاهی نداشتند. از این مواد صرفاً جهت تسکین دردها و آلام خویش استفاده می کردند و بر اساس مندرجات تاریخی کشت اینگونه مواد صرفاً تصادفی اتفاق می افتاده است. اما آنچه به نظر مهم می رسد آنست که مواد مصرفی امروزه در جهان در زمان ابتدایی و خیلی دورتر دارای چنین تنوع و اشکالی مختلف نبوده است ؛ بلکه به مرور با گذشت سالیان متمادی و طولانی بشر توانسته ترکیبات متنوع و جدیدتری از مواد اولیه به دست آورد.(اعتیاد و ماهیت آن.1385)
1- Dally
2-Marlatt
3-Margoline
4 - United Nation Office For Druy Control (UNODCP)
دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 59 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سلامتی به عنوان یک حق بشری ویک هدف اجتماعی در جهان شناخته و برای ارضای نیازهای اساسی و بهبود کیفیت زندگی انسان حیاتی است . انسان برای یک زندگی موفقیت آمیز نیازمند برخورداری از آرامش، سلامت وکارآمدی درابعاد زیستی ، روانی – اجتماعی می باشد. سلامتی بخش اصلی یک زندگی با طراوت است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن کودکان و نوجوانان پیرامون مهارتهای زندگی است. سلامت کیفیتی از زندگی است که تعریف آن مشکل واندازه گیری واقعی آن تقریباً غیرممکن است . متخصصان تعاریف متعددی از این مفهوم ارائه داده اند اما تقریبا همه تعاریف موضوع مشترکی دارند و آن مسئولیت در قبال خود وانتخاب سبک زندگی سالم است .
معمولترین تعریف سلامت در نظام نامه سازمان بهداشت جهانی به شرح زیر صورت گرفته است، "سلامت حالت کامل آرامش و کامیابی زیستی ، روانی و اجتماعی است وصرف فقدان بیماری یا معلولیت (ناتوانی)، سلامت نیست " از نظر داونی [1] و همکارانش (1996) این تعریف جنبه های مثبت و منفی دارد . به اعتقاد آنها ، در قسمت او از این تعریف، سلامت درعبارت بیان شده یعنی حضور یک کیفیت مثبت و خوب بودن . در قسمت دوم تعریف ، سلامت از دیدگاه منفی در نظر گرفته شده است چرا که کلمات فقدان بیماری یا ناتوانی را بکار برده است و کلماتی که مفهوم منفی به همراه دارند" .این تعریف با در نظر گرفتن هر دو جنبه ، این مطلب را القا می کند که سلامت واقعی شامل پیشگیری از بیمار شدن سلامت واقعی شامل پیشگیری از بیمار شدن (مانند ناخوشی ، آسیب وبیماری) است وهم ارتقای سلامت مثبت را در بر می گیرد (کریستین[2]،2000،ترجمه سهرابی،1380).
بنیارد[3] (1996) تعریف سلامت بر مبنای حالت کامل صحت و آسایش زیستی ،روانی و اجتماعی را مورد انتقاد فرار داده و اظهار می دارد که رسیدن به آن حالت در عمل خیلی مشکل است . از سوی دیگر این تعریف از عوامل گسترده اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی که ممکن است در این حالت سهیم باشند ، غفلت کرده است )جلیلیان،1392).
ادلین[4] وهمکاران1999،کاکی،1386) سلامت را یک روش کنش وری وحدت یافته می دانند که فرد طیف تعادل وجهت هدفمند را با محیط یعنی جتیی که در آن کنش وری خود را آشکار می سازد نگه می دارد.
سلامت همیشه در طول تاریخ بشر را به خود مشغول کرده است تدوین برنامه های تربیتی و بهداشتی برای حفظ سلامتی و مطالعه، پیشگیری و درمان بیماری ها نمونه ای از این اقدامات بشری است(ولیزاده،1391).
دانشمندان در تعریف سلامت سه الگو را برگزیده اند :
2-2-1-1- الگوی پزشکی[5]
عقیده الگوی پزشکی این است که سلامت یعنی فقدان یک یا چند مورد از موارد مرگ،بیماری وناتوانی، بنابراین اگر فرد بیمار یا اینکه در حال مرگ نباشد در هر حالتی که باشد سلامت است. معتقدان این الگو عمدتاً بر زیست شناسی بیماری تأکید دارند و تمایل دارند که حالت بدن وکارکرد دستگاهها و اندام مختلف بدن بر سلامت تأثیر دارد ودر سالم بودن آنها فرد سالم است. و حالت بیماریها را بع عوامل بدنی مربوط می دانند. در این الگو به مشکلات اجتماعی و اقتصادی و دیگر مشکلاتی که بر سلامت تأثیرمی گذارد، اهمیتی داده نمی شود وسلامت، از طریق معالجه ودرمان بیماری یا توان بخشی آن قسمت آسیب دیده، بدست می آید. این الگو به دلیل تأکید بر زیست شناسی محدودیتهایی دارد که با این محدودیتها قادر به ایجاد وسلامت کلی و همچنین سبک زندگی سالم نیست ونمی تواند در این راه موفق باشد(شهیدی وحمدیه،1381).
2-2-1-2- الگوی محیطی [6]
این الگودربارهی خطرات وصدماتی که محیط به سلامت انسان وارد می کند بحث می نماید. در این الگوسازگاری فرد با محیط به هنگام تغییرشرایط تعریف شده است. این الگوبرخلاف الگوی زیستی به عوامل محیطی وتأثیرات وضعیت اقتصادی واجتماعی وآموزش نیز توجه دارد و این عوامل را به سلامت انسان تأثیر گذار می داند وبه طور کلی می توان گفت که بر وضعیتها وشرایط خارج از فرد که بر سلامت او تأثیر می گذارند تمرکز دارد. براساس این الگو بیماری یا عدم بیماری به معنای ناسازگاری یا سازگاری انسان با تغییرات محیطی و تعاملات محیطی است(همان منبع).
2-2-1-3- الگوی کلی نگری[7]
این الگو بر اساس کلیت شخص نه بر اساس بیماری یا عدم بیماری، سلامت را می سنجد. می توان گفت مجموعه ای از هردوالگو ذکر شده پیشین است. که هم جنبههای فیزیولوژیکی وزیستی وروانی وهیجانی و... هم جنبههای اجتماعی و محیطی و... را در دارد واین مجموعه عوامل را بر سلامت انسان مؤثر میداند. بنابراین بر اساس این الگو سلامت چیزی بیش از سلامت جسمانی است وبه جنبههای روانی ، اجتماعی، هیجاتی و معنوی فرد وهمچنین روابط بین ابعاد اشاره دارد(ولیزاده،1391). به طور کلی میتوان چنین گفت دیدگاه کلی نگری رفتار انسان رامتشکل از ابعاد گوناکون می دانند که نارسایی در هر کدام از این ابعاد می تواند منجر به اختلالاتی در آن بعد ونهایتاً اختلال در کل سیستم فرد گردد.در این دیدگاه چون سلامت، پویا وپیوسته است، لذا هیچ بعدی از آن مستقل ومجزا عمل نمی کند.ووقتی فرد از نظر سلامت در سطح بالا یا بهینه ای قرار دارد تمام ابعاد به طور یکپارچه وبا هم کار می کنند. محیط فرد که خانه مدرسه، محیط کار،دانشگاه،جامعه و... است وهمچنینابعادجسمانی،هیجانی،عقلانی،حرفهای،معنویواجتماعیهمگیباهمدرارتباطهستندتادررفتارنظمباقی بماند(ادلینووهمکاران،1999؛ولیزاده ،1391).
دانشمندان معتقدند که سلامت دارای دو بعد است ولی این دوهمپوشانی زیادی با هم دارندکه شامل سلامت جسمانی وسلامت روانشناختی می باشد.
1 -Dowani
2- Cristiano
3 -Banya
4-Aldine
1-Medical mode
2-Biomedical mode
1-Holistic
دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 86 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 56 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
به عقیده فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روانشناختی ضروری است خودآگاهی[1] است.یعنی هر آنچه که ممکن است در نا خودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خود آگاه شود به عقیده فروید انسان عادی کسی است که مراحل رشد،روانی جنسی را با موفقیت گذرانده باشد ودر هیچ یک از مراحل،بیش ازحد تثبیت نشده باشدبه نظراوکمترانسانی متعارف به حساب می آیدوهر فردی به شکلی نامتعارف است (خدا رحیمی،1374،هال ولیندزی[2]،1970 ).
آلفرد آدلر[3] : به عقیده آدلر (1926)زندگی بودن نیست بلکه شدن است .آدلر به انتخاب مسئولیت ومعناداری مفاهیم در شیوه زندگی اعتقاد دارد وشیوه زندگی افراد را متفاوت می داند. محرک اصلی رفتار بشر هدفها وانتظار او از آینده است.فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خویش آگاهی دارد و عمل کرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست، او جذاب وشاداب است وروابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد.فرد دارای سلامت روان از نظر آدلر، روابط خانوادگی صمیمی ومطلوب دارد وجایگاه خودش را در خانواده وگروه های اجتماعی به درستی می شناسد. همچنین فرد سالم در زدگی هدفمند وغایت مدار است واعمال او مبتنی برتعقیب این اهداف است .غایی ترین هدف شخصیت ،تحقق خویشتن است .از ویژگی های دیگر سلامت روان شناختی این است که فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف وادراکات خودش می پردازدواشتباه هایش را برطرف می کند .چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آن ها، آفرینش گری وابتکار فیزیکی ،از ویژگیهای دیگر این افراد است. که فرد سالم از اشتبا ههای اساسی پرهیز می کند.
اشتباه های اساسی شامل تعمیم مطلق،اهداف نادرست ومحال درک نادرست وتوقع بی مورد از زندگی تقلیل یاانکار ارزشمندی خود ، وارزش ها و باورهای غلط میباشد(ساعتچی،1374 وگنجی ،1376).
اریک فرام[4]:فرام تصویر روشنی از شخصیت سالم به دست می دهد چنین انسانی عمیقاً عشق می ورزد، آفریننده است،قوه تعقلش را کاملاً پرورانده است ، جهان وخود رابه طور عینی ادراک می کند ، حس هویت پایداری دارد، با جهان در پیوند است. ودر آن ریشه دارد، حاکم وعامل خود و سرنوشت خویش است. فرام شخصیت سالم را دارای جهت گیری بارور می داند. فرام با کار برد واژه جهت گیری این نکته را می گوید که جهت گیری گرایش یا نگرش کلی است که همه جنبه های زندگی، یعنی پاسخ های فکری ،عاطفی وحسی به مردم،و موضوع ها ورویداد ها را، خواه در جهان خواه در خود ، در بر می گیرد (فروم،1362،گنجی،1376).
مکتب انسان گرایی:
کارل راجرز[5]:به عقیده راجرز، آفرینندگی مهم ترین میل ذاتی انسان سالم است.همچنین شیوه های خاصی که موجب تکامل وسلامت خود می شوند به میزان محبتی بستگی دارند که کودک در شیر خوارگی دریافت کرده است .«ارضای توجه مثبت غیر مشروط »ودریافت غیر مشروط محبت وتأیید دیگران برای رشد وتکامل سلامت روانی فرد با اهمیت است.این ا فراد فاقد نقاب وماسک هستند وبا خودشان رو راست هستند .چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند ولذا بسته نیستند،انعطاف پذیرند وحالت تدافعی ندارند واز بقیه انسان ها عاطفی تر هستند .زیرا عواطف مثبت ومنفی وسیع تر رادر مقایسه با انسان های تدافعی تجربه می کنند.به عقیده راجرز اساسی ترین خصوصیت شخصیت سالم ،زندگی هستی دار است یعنی آماده است ودر هر تجربه،ساختاری را می یابدوبراساس مقتضیات،تجربه لحظه بعدی به سادگی دگرگون می شود.انسان سالم به ارگانیزم خویش اعتماد می کند (خدا رحیمی،1374،راجرز،1369،هال ولیندز،1970).
آبراهام مزلو: اوانسان سالم راخودشکوفامی نامد واینگونه بیان می کند که خواستاران تحقق خود، نیازهای سطوح پاینتر خود یعنی نیازهای جسمانی،ایمنی،تعلق، محبت واحترام را برآورده ساخته اند.روان پریش وروان نژد نیستند وسایر اختلال های آسیب شناختی را ندارند.آن ها الگو های بلوغ، پختگی وسلامت می باشند. با حد اکثر استفاده از همه قابلیت ها وتوانایی های خود،خویشتن خویش را فعلیت وتحقق می بخشند.می دانند کیستند وچیستند وبه کجا می روند.خواستاران تحقق خود،تکاپونمی کنند، بلکه تکامل می یابند .ویژگی های آن هارا می توان فهرست وار نام برد که عبارتند از :ادراک صحیح واقعیت،پذیرش کلی طبیعت دیگران وخویشتن،خود انگیختگی،سادگی وطبیعی بودن، توجه به مسائل بیرون از خویشتن،نیاز به خلوت واستقلال ، تازگی مداوم تجربه های زندگی،نوع دوستی،کنش مستقل، تجربه های عارفانه،یا تجربه های اوج ، روابط متقابل بادیگران،تمایز میان وسیله وهدف و خیر وشرحس طنز مهربانانه،آفرینندگی،مقاومت در مقابل فرهنگ پذیری(شولتز،1364،مزلو،1372و1968).
مکتب رفتار گرایی:
بی.اف.اسکینر:سلامت روانی وانسان سالم به عقیده اسکینر معادل با رفتار منطبق با قوانین و ظوابط جامعه است، وچنین انسانی وقتی با مشکلی روبرو شود تا هنگامی که از طریق جامعه به هنجار تلقی شود،از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبودی وبه هنجار کردن رفتار خود و راطرافیانش به طور متناوب استفاده می جوید .به علاوه انسان سالم باید آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد،وبداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط معدودی از عوامل محیطی مشخص می گردد.انسان سالم کسی است که تأییداجتماعی بیشتری به خاطر رفتار های متناسب ،از محیط و اطراقیانش دریافت می کند .شاید معیار تلویحی دیگر در مورد خصوصیات انسان سالم از دیدگاه اسکینر این باشد که انسان باید از علم،نه برای پیش بینی،بلکه برای تسلط بر محیط خویش استفاده کند. در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند برای انجام هر روش،بیشتر از اصول علمی استفاده کند وبه نتایج سودمند تری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال ،هدفمندی، غایت نگری ومانند آن را کنار بگذارد(خدا رحیمی،1374واسکینر،1956).
مکتب شناختی:
ویلیام گلاسر[6]:انسان سالم بنا به نظریه گلاسر کسی است که دارای این ویزگی ها باشد.
1-واقعیت را انکار نکندودرد ورنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد،بلکه با موقعیت ها به صورت واقع گرایانه روبرو شود.
2- هویت موفق داشته باشد یعنی عشق ومحبت بورزد وهم عشق ومحبت دریافت نماید.هم احساس ارزشمندی کند وهم دیکران احساس ارزشمندی او را تأیید کنند.
[1]self-consciousness
[2]HALL&Lindzey
[3] Adler Alfred
[4]Erich fromm
[5] carl Rogers
[6]William Glasser