دسته بندی | کتابداری |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
انعطافپذیری استراتژیک به عنوان مجموعه ای از قابلیتهاست که شرکتها را قادر به تغییرمیکند. این توانایی به شکتها فرصت مقابله و رویارویی باتغییرات محیطی را میدهند و همچنین آنهارا قادربه هدایت تغییرات دربازارهای رقابتی بسیار بزرگ یا همان هایپرمارکتها میکند. Matanda,2009)) درحالیکه برخی از مطالعاتتجربی اخیر به بررسی پیامدهای حاصل از انعطافپذیریاستراتژیک پرداختند. و دراین بین رابطه مثبتی بین انعطافپذیری استراتژیک وعملکرد شرکتها بیانداشت و زمانی اتفاق میافتد که شرکتها درحال حرکت بسوی صنایع درحال رشد بوده و یا بایستی با شوکهای محیطی روبروشوند . Khanna T, 2005)) موارد پیشین راجع به انعطاف پذیری استرتژیک در متون تحقیقاتی زیادی یادشدهاند اما بیشتر از لحاظ تئوری گسترشیافته و اجماع کمی بر روی مفهومسازی در این بین به چشم می خورد. در حالیکه مباحث پیشین در این باره بیشتر راجع به شناخت مدیریتی ، منابع شرکت و اختیارات استراتژیک می باشند و در این بین هیچ مدل مفهومی توسعه نیافته و در ارتباط با این اجزا تست ومورد ارزیابی واقع نشده اند . از اینرو اهمیت نسبی فرمولاسیون اختیارات استراتژیک برای توسعه و ارتقا انعطاف پذیری استراتژیک بسیار مهم قلمداد می گردد ولی شواهد تجربی حمایت کننده از این بحث دردسترس نیستند. عدموجود اجماع برروی مفهومسازی با یافتههای تحقیقاتی راجع به انعطافپذیری استراتژیک در تضاد میباشد. و همچنین برای مدیرانی که بدنبال درک صحیحی از مضوع میباشند ، مفید نمیباشد . بنابراین توسعه نظریه در ارتباط با شناخت مدیریتی، منابع شرکتی و اختیارات استراتژیک رابطه آنها با انعطاف پذیری استراتژیک مهم و حیاتی است تا منجر به شناخت چگونگی رفتار شرکت ها در زیر سایه تلاطمات محیطی گردد. (Christensen, 2007) کاملا واضح می باشد که توسعه مفهومی از لحاظ نظری در این حوزه منجر به ایجاد نتایج غیرقاطع میگردد. نویسندگانی مانند کومبه و گرینلی 2004 و نادکارینی و نارایانان 2007 به اهمیت شناخت مدیریت در شکل باورها یا طرحوارههای استراتژیک اشارهکردهاند و اینچنین عنوانشدهاست که مدیران از طرحواره استراتژیک برای تصمیمگیری استفاده میکنند . همانطور که طبق گقته پیشینیان راجع به انعطافپذیری استراتژیک استناد می گردد ، الگوهای استراتژیک همانند لنزهایی هستند که مبتنی بر باورها و دانش پیشین میباشند که از طریق آن تصمیمگیرندگان در حوزه استراتژی به تفسیر دادهها میپردازند. از اینرو الگوهای استراتژیک اینچنین پنداشته میشود که بر روی بازشناسایی تغییرات و همچنین انعطافپذیری استراتژیک و رفتار منعطف متعاقب تاثیرگذار میباشند .( Nadkarni and Narayanan, 2007) بطو مشابه ساینی و جانسون (2005) بر روی آموزش مدیریت و دانش ضمنی به عنوان پیشینه محتمل انعطاف پذیری استراتژیک بحث کردند همچنین این موارد به عنوان زیربنای طرحواره قلمداد شدند. بنابراین شناخت مدیریت، ازاهمیت بالایی درمطالعات تجربی برخوردار بودند : بهویژه دانشوباورهای مدیران درباره چگونگی نیل به عواقب عملکرد. نتیجتا، طرحواره های استراتژیک به عنوان باورهایی درباره استراتژیهایی برای رسیدن به اهداف مورد نظر مورد ارزیابی قرار گرفتند .
دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 304 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 48 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
یکی از روشهای شناسایی ماهیت برنامهریزی استراتژیک بررسی تفاوت آن با سایر روشهای برنامهریزی است. امروزه در سازمانهای پیشرفته و در سطوح مختلف سازمانها، برنامهریزی به سه صورت اساسی برنامهریزی استراتژیک، برنامهریزی ترفندی[1] و برنامهریزی عملیاتی[2] به شرح زیر جلوه گر میشود.
الف) برنامهریزی استراتژیک:
در این برنامهریزی، اهداف و خطوط کلی و رسالت سازمان در بلندمدت تعیین میشود. این نوع برنامهریزی جامعیت داشته و در سطوح عالی سازمان شکل میگیرد؛ در این نوع برنامهریزی چارچوبی مشخص برای برنامهریزی ترفندی و برنامهریزی عملیاتی ترسیم میشود. این برنامه دارای دید بلندمدت است. در حکم چتری است که کل سازمان را به نحوی در بر میگیرد.
ب) برنامهریزی ترفندی:
این برنامهریزی که در آغاز در سازمانهای نظامی به کار گرفته شد، فرایندی است که به وسیله آن، مدیراندستهای از فعالیتهای مرتبط را در اجرای یک راهبرد تصویر میکنند. به عبارت دیگر، برنامهریزی ترفندی به مسائلی مربوط میشود که برای رسیدن به هدفهایی، توسط برنامهریزان سطوح عالی سازمان ترسیم میشوند. این نوع برنامهریزی شامل تدوین هدفها و انتخاب وسایل لازم برای دستیابی به آن هدفها است. چارچوب زمانی برنامهریزی ترفندی، کوتاهتر از برنامهریزی استراتژیک است. در نهایت، این برنامهریزی به وسیله سطوح میانی سازمان انجام میگیرد.
ج) برنامهریزی عملیاتی:
فرایندی است که به وسیله آن، مدیران اجرایی، فعالیت و گامهای ویژهای را در راستای رسیدن به اهداف مورد نظر ترسیم میکنند. برنامهریزی عملیاتی چارچوب زمانی کوتاهتری نسبت به دو برنامهریزی استراتژیک و ترفندی دارد؛ این نوع اغلب توسط مدیرانی صورت میگیرد که مسئولیت محدود برای اجرای هدفهای محدود دارند.
لازم به ذکر است که مرز بین برنامهریزی استراتژیک، ترفندی و عملیاتی کاملاً روشن نیست؛ تفاوت بین این سه برنامهریزی نسبی است.
در خصوص تفاوت بین برنامهریزی استراتژیک و برنامهریزی بلندمدت[3] میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- برنامهریزی بلندمدت تنها بر بخشهایی از سازمان تمرکز دارد؛ اما گستره برنامهریزی استراتژیک سراسر سازمان را در بر میگیرد. تمایز دیگر این که برنامهریزی بلندمدت آینده را به صورت انتخابی مینگرد؛ در صورتی که برنامهریزی استراتژیک آینده را به صورت کلی در نظر میگیرد؛
2- برنامهریزی بلندمدت به طور کلی تصویری است از وضعیت مطلوب آینده و تداوم یا گستره چیزی که از قبل وجود داشته است. این وضعیتها یا اهداف نهایی، تصویری مطلوب از آینده یا گسترهای از وضعیت موجود هستند. تحقق این اهداف ممکن است نیازمند انجام تغییراتی در برخی از روشهای انجام کار یا افزایش در هزینههای مالی و منابع انسانی باشد؛ اما فعالیت اساسی سازمان همچنان یکسان باقی میماند؛ این امر در برنامهریزی استراتژیک صادق نیست؛
3- برنامهریزی استراتژیک، به دلیل بروز تغییر یا تغییرات مهم در محصولات یا خدمات آینده سازمان مطرح میشود. با تغییر محیطی که سازمان در آن عمل میکند، کارکنان سازمان احساس میکنند فرصت جدیدی برای انجام برخی امور تازه یا متفاوت وجود دارد که در واقع تداوم امور قبلی نیستند. این حرکت به سوی زمینهای جدید یا بعدی تازه، گام یا جهش به درون چیزی ناشناخته است؛ این همان چیزی است که از آن به عنوان برنامهریزی استراتژیک نام برده میشود؛
4- برنامهریزی استراتژیک درصدد شناسایی و حل مسایل استراتژیک است؛ در حالی که برنامهریزی بلندمدت بر تعیین اهداف، مقاصد و تدوین برنامههای عملیاتی برای نیل به این اهداف تأکید دارد؛
5- برنامهریزی استراتژیک بیشتر از برنامهریزی بلندمدت بر ارزیابی محیط داخل و خارج سازمان تأکید دارد؛
6- برنامهریزی استراتژیک نیازمند تغییرات کیفی بوده و شامل تعداد زیادی برنامه است که براساس مقتضیات محیط انجام خواهند شد؛ در حالی که برنامهریزی بلندمدت شامل انتظارات معینی است که براساس وضعیت موجود تدوین میشود.
برنامهریزان استراتژیک معمولاً محدوده احتمالی از آینده ممکن را در نظر گرفته، تصمیمات و فعالیتهای خود را در این محدوده به عمل میآورند؛ در حالی که برنامهریزان بلندمدت یک آینده قطعی را برای خود در نظر گرفته، برنامهها و فعالیتهای خود را برای آیندهای که بیشترین احتمال وقوع را دارد، تنظیم مینمایند؛ در صورت بروز تغییراتی در آینده فرضی، امکان اصلاح چنین برنامهای وجود ندارد؛
7- برنامهریزی استراتژیک بیش از برنامهریزی بلندمدت، آیندهمدار است؛
8- برنامهریزی استراتژیک، یک فعالیت پیچیده بوده و نیازمند مشارکت مدیران تمام سطوح سازمانی است. این مدیران نقش فعالی در برنامهریزی استراتژیک و سنجش عملکردها (شامل تنظیم و گسترش نظام مدیریت عملکرد سازمان) دارند؛
9- برنامهریزی استراتژیک باید پاسخگوی فعالیتهای سازمانی در قبال تغییرات محیط باشد؛ چرا که محیط در بخشهای غیر انتفاعی میتواند به شکل پیشبینی نشدهای تغییر کند. تأکید برنامهریزی استراتژیک بر تصمیمگیری است؛ چرا که تصمیمگیری مناسب، توانایی سازمان را در واکنش به تغییرات محیط افزایش میدهد.
برنامهریزی استراتژیک به دلیل ویژگیهای خود همچنین با برنامهریزی عملیاتی تفاوتهای بنیادی دارد؛ در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
[1]. tactical planning
[2]. operational planning
[3]. long rang planning
دسته بندی | پرسشنامه |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 2 |
پرسشنامه ارزیابی مهارت استراتژیک در تفکر
هدف: ارزیابی مهارت استراتژیک در تفکر فرد
ویژگی پرسشنامه (بطور خلاصه) :
تعداد گویه ها : 20
تعداد مولفه : 4
روایی و پایایی : دارد
نحوه نمره گذاری : دارد
منبع : ندارد
نوع فایل : ورد word وقابل ویرایش
تعداد صفحات : 2 صفحه
دسته بندی | آزمون ارشد |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 67 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 48 |
زمینه استراتژیک رسوایی های حسابداری شرکت
زمینه استراتژیک رسوایی های حسابداری شرکت
Robert M. Grant and Massimo Visconli
رسوایی های حسابداری که جهان شرکتی را متزلزل ساخته، دامنهای از عوامل را مقصر دانسته که شامل: رفتار غیر اخلاقی مدیران اجرایی ، انگیزههای دستکاری اطلاعات مالی در جهت سود شخصی و عدم استقلال ناظران میباشد. این مقاله علت دیگری را هم معرفی می کند: ضعف در مدیریت استراتژیک. نظر بر آن است که ترقی دهه 1990 به کمی توجهی که شرکتهای بزرگ به مبانی تجزیه و تحلیل استراتژیک داشتند مربوط می شد. شواهد تأیید کننده از طریق مطالعات موردی 12 شرکت اروپایی و آمریکایی تهیه شده است که طی سالهای 2001 تا 2003 دچار رسوایی های بزرگ حسابداری شده بودند.در میان این شرکتها مؤلفان ناهماهنگی ای میان استراتژی های اتخاذ شده وهم چنین الزامات محیط خارجی یا منابع و قابلیت های شرکت شناسایی کردند . نمونه هایی از این ناهماهنگی استراتژیک شامل: اهداف رشد جاه طلبانه ، تحصیل (خریدهای) چند جانبه و تأمین مالی بدهی بیش از حد . استراتژی نامناسب منجر به عملکرد نامناسب و افزایش تفرقه میان تمایلات مدیریت ارشد و ماهیت واحد تجاری می شود. این مقاله به این نتیجه می رسد که الزامات سخت تر برای گزارشگری شرکت باعث می شود اعضای هیأت مدیره و مدیران اجرایی تلاش هایشان را از استراتژی به منظور رعایت مجدداً هدایت کنند، معیارهای قانونی اخیر ممکن است حاکمیت شرکتی موثر را کمی بهبود بخشد.
مقدمه
اواخر دهه 1990 و سالهای ابتدایی قرن 21 گواهی بر گزارشگری نادرست شرکتهای سهامی با مقیاسی بی سابقه اند. در آمریکا ، علیرغم اینکه تعداد کل شرکتهای سهامی کاهش یافته ، تعداد شرکتهایی که نتایج مالی شان را طی سالهای 1998 تا 2004 ارائه مجدد کرده اند به بیش از دو برابر رسیده است (جدول شماره 1) تعداد فزاینده ای از این تجدید ارائه ها توسط شرکتهای بزرگ و تعداد با اهمیتی فاجعه انگیز بودند – این شرکتها زیانی بیش از یک میلیارد دلار در ارزش سهامداران همراه داشتند و در برخی موارد ورشکستگی پیش بینی می شد. در بین اینها انرون و وردکام در تاریخ تجاری اخیر بعنوان رویدادهای بزرگ برجسته اند. ارائه مجدد انرون در 8 نوامبر 2001 و وردکام در 25 ژوئن 2001 سریعاً ورشکستگی را برای هر دو شرکت در پی داشت . چشمگیر بودن ورشکستگی این دو شرکت صرفاً به خاطر اندازه و اهمیت آنها نبود. در رتبه بندی شرکتهای آمریکایی در Financial Times بر اساس ارزش بازار کل سرمایه شرکت ، در سال 2000 انرون نودامین و وردکام هفدهمین شرکت جای گرفتند . اما موقعیت آنها به عنوان نمونه ای از مدل آمریکایی مبتنی بر ارزش سهامدار یعنی سرمایه داری کارآفرینی بوده است. ورشکستگی انرون و وردکام پایان عصر طلایی رضایت مندی، مهندسی مالی و پیشرفت بازار سرمایه تکنولوژی محور را نشان داد که ویژگیهای دهه پرهیاهوی 1990 بود.
جدول 1 – تعداد شرکتهای سهامی آمریکایی که گزارشات مالی راارائه مجدد کرده اند.
1998 1999 2000 2001 2002 2003 2004 |
158 216 233 270 330 323 414 |
(نکته : این جدول شامل شرکتهای لیست شده آمریکاست که ارائه مجدد حسابهای مالی را به کمیسیون بورس و اوراق بهادار اطلاع داده اند.
Source: Huron Consulling Group, Annual Review of Financial Reporling Mallers (Various years)
- دستکاری حسابداری که منجر به ورشکستگی شرکتی و زیانهای سنگین سهامداران می شد محدود به آمریکا نبود. دراروپا، رسوایی های حسابداری تعدادی از شرکتهای سهامی بزرگ را در بر میگیرد . جالب ترین آنها ورشکستی ستاره درخشان لبنیات ایتالیا یعنی پارمالات در دسامبر 2003 بود. هم چنین رسوایی های شامل دستکاری گزارشات مالی موجب هدایت چندین شرکت چند ملیتی اروپایی از جمله شرکتهای رویال آهلد و (ویوندی) یونیورسال به نقطه آغاز ورشکستگی شد. حتی رویال داچ / شل که یکی از بزرگترین و قدیمی ترین و از نظر مالی محافظه کارترین شرکتهای جهانی است در سال 2004 اذعان داشت که ذخایر نفتی اش را 24% بیشتر از واقع گزارش کرده بود و لذا جریمه ای برابر با 151 میلیون دلار به نهادهای ذیصلاح مالی انگلیسی و آمریکایی پرداخت کرد.
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 17 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 2 |
پرسشنامه ارزیابی مهارت استراتژیک در تفکر
این پرسشنامه به صورت کامل و به صورت فایل ورد می باشد
تفکر استراتژیک
هراکلیوس هدف از تفکر استراتژیک را کشف استراتژی های بدیعی که بتوانند قوانین بازی رقابتی را بازنویسی کنند، و تصور آینده به شکلی کاملا متفاوت از حال می داند (هراکلیوس، 1998). به این ترتیب تفکر استراتژیک ترکیبی از مفهوم توانمندی تدوین استراتژی و رویکرد خلاق و پیش نگر است. در ادبیات حوزه ی تفکر استراتژیک تعاریف ارائه شده عمدتاً تعاریف مفهومی هستند که با هدف درک ماهیت این گونه از تفکر و مزایای آن ارائه شده اند و به ندرت مطالعه ای در راستای تعریف دقیق سازه با هدف ارائه ی راهکار سنجش و اندازه گیری پیشنهاد شده است. به عنوان نمونه پالماتیر (2008) تفکر استراتژیک را این گونه تعریف می کند: تفکر استراتژیک یک فرایند تحلیل، ارزیابی، و بازتاب طبیعت کسب و کار، درک موقعیت فعلی و وضعیت های ممکن آینده، خلق چشم انداز از آینده ی سازمان، توسعه ی ابزارها و روش های ممکن برای دستیابی به این چشم انداز، وزن دادن به انتخاب ها و تصمیم گیری در مورد نحوه ی عمل است. در واقع با وجود این که ادبیات موجود از زوایای مختلفی به مسئله ی تفکر استراتژیک پرداخته است ولی پژوهش هایی که به طور مشخص عناصر تفکر استراتژیک را مشخص کرده باشند معدودند. به عنوان مثال گلدمن در مجموعه مقالات خود به شناسایی تجاربی پرداخته که در توسعه ی تفکر استراتژیک موثرند و نه اندازه گیری سطوح کارکردهای شناختی. در واقع در این پژوهش ها به این که المان های تشکیل دهنده ی تفکر استراتژیک کدامند اشاره ای نشده است. بلکه چنین ادعا شده که در غیاب یک ابزار اندازه گیری تائید شده برای شناسایی مهارت در تفکر استراتژیک، برچسب زنی اجتماعی عملی ترین روش است و لذا پس از ارائه ی تعریفی از متفکر استراتژیک به متخصصین و مشاوران حوزه ی استراتژی، از روش ارجاعی استفاده شده و سپس بررسی شده که هر یک از افراد معرفی شده برای توسعه ی مهارت تفکر استراتژیک از چه تجاربی بهره برده اند .