فایل فردا

مرجع دانلود فایل های دانشجویی

فایل فردا

مرجع دانلود فایل های دانشجویی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق درمورد یائسگی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق یائسگی
دسته بندی علوم تربیتی
بازدید ها 5
فرمت فایل doc
حجم فایل 50 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 32
مبانی نظری و پیشینه تحقیق درمورد یائسگی

فروشنده فایل

کد کاربری 1627
کاربر

توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

یائسگی، بخشی از زندگی است که تمام زنان با آن مواجه خواهند شد . این فرایند بیولوژیک، با افت استرادیول و پروژسترون و افزایش هورمون محرک فولیکولی مشخص می شود و همچنین به عنوان یک مرحله از زندگی، با تغییراتی نظیر به پایان رسیدن قدرت باروری زنان همراه می باشد.

اگرچه یائسگی به عنوان یک مرحله طبیعی از زندگی زنان در نظر گرفته می شود، ولی تعداد قابل توجهی از زنان، مشکلات گوناگونی را قبل و بعد از آن تجربه می کنند. مطالعات اپیدمیولوژیک نشان داده اند که نزدیک به 85-65 درصد زنان، نشانه های شروع یائسگی را تجربه می کنند. برخی از این علایم شامل گرگرفتگی، تعریق، تپش قلب، اختلال خواب، تحریک پذیری، بی حالی، خلق و خوی افسرده، فراموشی، کاهش میل جنسی، خشکی واژن، مقاربت دردناک و علایم ادراری می باشد. همچنین در این دوره، تغییرات تدریجی در متابولیسم استخوان رخ می دهد، در نتیجه خطر ابتلا به شکستگی های استخوانی افزایش می یابد. همچنین به علت کاهش استروژن، بروز بیماری های قلبی – عروقی بعد از دوران یائسگی به طور قابل توجهی بیشتر می شود.

دز مورد تأثیرات بیولوژیک یائسگی بر جسم زنان (مانند از دست دادن توده استخوانی)، مطالعات فروانی انجام شده است؛ اما به تأثیرات یائسگی بر عملکرد و رفاه زنان و یا بر کیفیت زندگی آنان، کمتر پرداخته شده است. کیفیت زندگی، یکی از پیامدهای مهم سلامتی به شمار می آید که در انجام و ارزیابی مداخلات بهداشتی نقش مهمی دارد. بنا به تعریف سازمان جهانی بهداشت کیفیت زندگی، درک افراد از موقعیت خود در زندگی از نظر فرهنگ، سیستم ارزشی که در آن زندگی می کنند، اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویت های آنان است. بنابراین کیفیت زندگی، موضوعی کاملاً فردی بوده، توسط دیگران قابل مشاهده نیست و بر درک افراد از جنبه های مختلف زندگی استوار است.

نتایج مطالعه چن و همکاران (2008) نشان داد که یائسگی با تأثیرات منفی بر کیفیت زندگی زنان چینی همراه است. مطالعه ویلیامز و همکاران (2009) در ایالات متحده نشان داد که ویژگی های جمعیت شناختی زنان یائسه و همچنین علایم یائسگی تجریه شده توسط آنان، کیفیت زندگی دوران یائسگی را تحت تأثیر قرار می دهد. مطالعه چدرایی وهمکاران (2009) نشان داد که برخی ویژگی های فردی زنان یائسه مانند سن، وضعیت هورمونی، سلامت همسر ورفتار جنسی بر کیفیت زندگی دوران یائسگی تأثیر دارد. دربرخی مطالعات، بین علایم یائسگی وکیفیت زندگی ارتباطی وجود نداشت. در مطالعه چنگ و همکاران (2007) بر روی زنان تایوانی، یائسگی با امتیاز کیفیت زندگی ارتباط معناداری نداشت. مطالعه مروری وسکو و همکاران (2007) نشان داد که هیچ الگوی شناخته شده ای بین یائسگی و خلق و خوی زنان میانسال وجود ندارد.

امروزه تغییر در طول عمر و افزایش امید به زندگی، باعث شده که زنان، سال های بیشتری را در دوران بعد از یائسگی سپری کنند؛ لذا مشکلات و عوارض ناشی از آن ملموس تر شده و از طرف اعضاء بهداشتی جامعه مورد توجه قرار گرفته است.

یائسگی یک واقعه فیزیولوژیک شبیه منارک است که به طور معمول در زنان بالای 50 سال رخ می دهد و با علائم کاهش سطح استروژن همراه می باشد. یائسگی ممکن است کیفیت زندگی زنان را تحت تأثیر قرار داده و حتی سلامت آنان را به خطر بیندازد. یائسگی یکی از مراحل مهم زندگی و بخشی از سالمندی است که اگر با دید مثبتی به آن نگریسته شود می تواند الهام بخش و سودمند باشد، با این وجو یائسگی پدیده ای است که کسی تمایل به بحث در مورد آن نداشته و حتی در صورت بحث، با آن برخوردی ناامیدکننده و منفی گرایانه می شود. به نظر افراد جامعه ویژگی هایی نظیر جوانی، زیبایی و جذابیت در زنان با ارزش هستند و زنان یائسه، افرادی به غلط، غیرمنطقی، عصبی، خشن و فاقد نیروی جنسی معرفی و چون کمتر مورد توجه قرار می گیرند با گذشت زمان به تدریج در جامعه فراموش می شوند. یائسگی پایان دوره باروری است ؛ هنگامی که این دوران فرا می رسد زنان یائسه دچار درجاتی از شوک و ناباروری و احساس غم می شوند. این دوره با علائم جسمی مانند گرگرفتگی، تعریق شبانه، علایم ادراری تناسلی و علایم روان شناختی مثل تحریک پذیری، اختلال خلق، اضطراب، تنش، کاهش اعتماد به نفس، بی ثباتی عاطفه، کم شدن حافظه که می تواند سلامت جسمی، روانی و جنسی زنان یائسه را تحت تأثیر قرار داد و بر کار، فعالیت های اجتماعی، اوقات فراغت، خواب، خلق وخو، تمرکز، ارتباط با دیگران، لذت از زندگی و کیفیت زندگی فرد تأثیر گذارد. شیوع علایم عاطفی – روانی در یائسگی در یکی از مطالعات 79 درصد و در مطالعه دیگر بیش از 25-20 درصد گزارش شد. در تحقیقی دیگر بیش از نیمی از زنان پس از یائسگی علایم فیزیکی – روانی را بروز دادند. البته برخی از این علایم به طور معمول با افزایش سن ظاهر می گردند و ممکن است نتوان در همه موارد علایم را تنها به پدیده یائسگی ربط داد، اما به نظر می رسد که تغییرات فیزیولوژیک یائسگی، خصوصاً علایم جسمی، می توانند تشدیدکننده سایر علایم، خصوصاً تغییرات روانی باشند.

یائسگی ممکن است کیفیت زندگی زنان را تحت تأثیر قرار داده و حتی سلامت آنان را به خطر بیندازد. یائسگی یکی از مراحل مهم زندگی و بخشی از سالمندی است که اگر با دید مثبت به آن نگریسته شود می تواند الهام بخش و سودمند باشد. با این وجود یائسگی پدیده ایست که کسی تمایل به بحث در مورد آن نداشته و حتی در صورت بحث، با آن برخوردی ناامیدکننده و منفی گرایانه می شود. به نظر افراد جامعه ویژگی هایی نظیر جوانی، زیبایی و جذابیت در زنان با ارزش هستند و زنان یائسه، افرادی به غلط، غیرمنطقی، عصبی، خشن و فاقد نیروی جنسی معرفی و چون کمتر مورد توجه قرار می گیرند با گذشت زمان به تدریج در جامعه فراموش می شوند. یائسگی پایان دوره باروری است هنگامی که این دوره فرا می رسد زنان یائسه دچار درجاتی از شوک و ناباوری و احساس غم می شوند. این دوره با علائم جسمی مانند گرگرفتگی، تعریق شبانه، علایم ادراری تناسلی و علایم روان شناختی مثل تحریک پذیری، اختلال خلق، اضطراب، تنش، کاهش اعتماد به نفس، بی ثباتی عاطفه، کم شدن حافظه که می تواند سلامت جسمی، روانی و جنسی زنان یائسه را تحت تأثیر قرار داده و بر کار، فعالیت های اجتماعی، اوقات فراغت، خواب، خلق و خو، تمرکز، ارتباط با دیگران، لذت از زندگی و کیفیت زندگی فرد تأثیر می گذارد. شیوع علایم عاطفی – روانی در یائسگی در یکی از مطالعات 79 درصد و در مطالعه دیگر بیش از 20-25 درصد گزارش شد. در تحقیقی دیگر بیش از نیمی از زنان پس یائسگی علایم فیزیکی– روانی را بروز دادند. البته برخی از این علایم به طور معمول با افزایش سن ظاهر می گردند و ممکن است نتوان در همه موارد علایم را تنها به یائسگی ربط داد، اما به نظر می رسد که تغییرات فیزیولوژیک یائسگی، خصوصاً علایم جسمی، می توانند تشدید کننده سایر علایم، خصوصاً تغییرات روانی می باشد. به دنبال افول عملکرد تخمدان در طی دوران یائسگی، طیف وسیعی از علایم روانی – عاطفی در زنان بروز می کند. این علایم به چند دسته طبقه بندی می شود:

مشکلات روحی: زنان برخی تجارب روانی را نیز بعد از یائسگی مطرح نمودند. سیمون و همکارانش (2009) در طی پژوهش های خود نتیجه گرفتند که 79 درصد زنان یائسه دارای علایم روانی – عاطفی شاخصی می باشند که 40 درصد آنها به حدی شدید بود که مبادرت به استفاده از داروهای آرامبخش و ضد اضطراب به صورت دائم نموده اند. مطالعه حاظر نشان داد در دوران یائسگی در بعضی از زنان، تصور فرد از خود دچار اختلال می شود و این حالت در ایجاد علایم روانی مؤثر است. در عین حال اختلالات خواب تکرار شونده که به دنبال مشکلات روانی و جسمی از جمله گرگرفتگی شبانه ایجاد می شود، می تواند مزید بر علت بوده و علایم را تشدید کند. یائسگی با تغییر نقش زوجین همراه است که از نظر روانی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. برخی زنان توانایی بچه دار شدن و تربیت کودک را از شاخص های اصلی هویت و اعتماد به نفس دانسته و با از بین رفتن باروری ممکن است دچا اضطراب شدیدی شوند. همچنین اکثر زنان نگران تعادل زندگی اجتماعی بوده و بعضی از آنها احساس پیری بیش از حد نموده و دچار اضطراب، نگرانی، بیقراری و بیزاری از خود شوند. بنابراین به نظر می رسد، بیش از آنکه خود یائسگی باعث ایجاد تغییرات روانی گردد، احساس پیری ناشی از آن، در ایجاد علایم یائسگی مؤثر بوده باشد و در مطالعاتی نشان داده شده اند در زنانی که قبل از یائسگی دچار اضطراب و افسردگی بودند، یائسگی باعث تشدید این مشکلات شده است. همچنین علایم روانی از جمله افسردگی در دوران یائسگی افزایش یافته که ممکن است وابسته به کمبود استروژن در این دوران باشد.

تغییر تصویر ذهنی ازظاهر خود: به دنبال افزایش سن تغییرات فیزیولوژیک و احساس افسردگی باعث تغییر در تصویر ذهنی خود می شوند که می تواند در ایجاد علایم روانی مؤثر بوده و در واقع چنین به نظر می رسد که در روند مقوله پیری بیش از یائسگی تأثیرگذار باشد. با این وجود ممکن است زنان این تغییرات را به یائسگی ربط دهند. سیفسیلی و همکارانش (2009)به این نتیجه رسیدند تصویر ذهنی یک سوم زنانی که بیش از دوسال از یائسگی شان می گذرد تا حدودی مخدوش تا بطوریکه اذعان می دارند، دیگر جذابیتی ندارند.

واکنش منفی نسبت به یائسگی: تغییرات مختلف درزندگی زنان مثل تغییردرنقش ها و مسئولیت ها باعث تغییر خواسته ها و انتظارات فرد یائسه از خود اطرافیان جامعه می شود به طوری در آنها نیاز به حمایت بیشتری را احساس کرده و در صورت عدم این حمایت نگرش منفی نسبت به این دوران در آنها ایجاد می شود. در بررسی ایون اوکی و همکارانش (2008)نیمی زنان از حمایت اجتماعی مطلوب برخوردار نبوده و احساس تنهایی می کردند. آرون و همکارانش (2002) در طی پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که نگرش زنان نسبت به یائسگی واکنش آنان را تعیین می کند؛ به طوری که زنان با نگرش منفی واکنش هایی نظیر بیقراری کاهش توانایی و نفرت از خود بروز می دهند و همچنین 16 درصد زنان پس از یائسگی در مواجهه با مشکلات خانوادگی خصوصاً تجربه تنهایی هستند. لیا و همکارانش (2007) گزارش کردند که علایم زنان یائسه پس از بروز یائسگی به نگرش آنها از یائسگی و درک ماهیت آنها ارتباط مستقیم دارد. بعضی زنان به دلیل نگرش منفی حالت بهت ناباروری و بقراری را تجربه می کنند.