دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 22 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 111 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 57 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مطالعه و خواندن (فصل دوم تحقیق)
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
میزان مطالعه و گرایش به خواندن و مطالعه از مهمترین شاخصهای رشد و توسعه است. بدون شک رشد و توسعه یک کشور در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مرهون گسترش خواندن، مطالعه، نشر کتاب و برنامهریزی آموزشی میباشد. جامعهای که در آن خواندن و مطالعه حائزاهمیت است جامعهای توسعه یافته است. تمام کشورهای توسعه یافته به خواندن و مطالعه اهمیت فراوان میدهند و در پی یافتن روشهایی برای علاقمند کردن افراد جامعه خود به کتابخوانی از هرنوع آن میباشند. توجه به مدلهای خواندن و اینکه چگونه میتوان بهتر خواند، و همچنین توجه به شیوهها و روشهای صحیح مطالعه عواملی است که این کشورها در پژوهشهای خود مورد توجه قرار میدهند و در پی دستیابی به آنها هستند.
اسمیت (1974) براین باور است که خواندن پایه مشترک موفقیت در تمام زمینههای تحصیلی است. خواندن دریافت عقاید، تجربیات، و مفاهیم است، فعالیتی است که به فرد اجازه میدهد تا دانش وسیعی را به دست آورد، این کیفیات کارکردی، خواندن را محور همه سطوح یادگیری قرار میدهد. به طوری که خواندن محور فعالیتهای تحصیلی و به صورت ابزار موفقیت در سایر زمینههای درسی درمیآید.خواندن دربرگیرنده مجموعهای از مهارتها است که بازشناسی لغات نوشته شده، تعیین معنای لغات و عبارات و هماهنگ ساختن این معنا با موضوع کلی متن را شامل میشود. این کار مستلزم فرایندهایی است که در سطوح مختلف بازنمایی از قبیل حروف، کلمات، عبارات، جملات و واحدهای بزرگتر عمل میکنند. مشکلات خواندن، نوعا" شامل عدم توانایی در بازشناسی یا درک نوشتهها هستند. در این میان، بازشناسی، فرایند بنیادیتری محسوب میگردد، چرا که بیش از آنکه کلمهای را درک کنیم باید آن را تشخیص دهیم (یعقوبی، 1383، به نقل از داکرل و مک شین، 1993، ترجمه، احمدی و اسدی، 1376).
عمل خواندن در نگاه اول ساده به نظر میرسد. واژهها دارای معنا هستند. بنابراین خواندن ترجمان مستقیم نمادها به فکرکردن یا گفتار است اما در واقع خواندن به این سادگی هم نیست. خواندن در اصل، فرایند شگفتآوری است که در آن فعالیتهای شناختی زیادی باید به طور همزمان عمل نماید. فرایندی که خواندن نامیده میشود دقیقا" چیست؟ برخی از مولفان براین عقیدهاند که خواندن یک فرایند رمزگشایی است و کودکان زمانی توانایی خواندن را کسب میکنند که پیوند میان نمادهای نوشتاری و اصوات گفتاری را یاد گرفته باشند. به گفته هریس و سایپی (1975) خواندن تفسیر معنادار نمادهای کلامی نوشته و یا چاپ شده است. و باریر (1988) نیز مطالعه و خواندن را به عنوان فرایند تفکر، ارزشیابی، داوری، تصویرسازی ذهنی، استدلال و حل مسئله تعریف کرده است. بر طبق نظر والاس و مک لامین (1979) خواندن عبارت است از ارتباط کلی فرد با اطلاعات نمادی. اطلاعاتی که با علایم و نشانهها القا میگردد و معمولا" جنبه ادراک و فهم بصری یادگیری اطلاق شده و دارای هفت گام شامل تشخیص، جذب، درک کلی یا درک درونی، درک خارجی یا درک نهایی، نگهداری، یادآوری و ارتباط با یادگیری میباشد. خواندن فرایندی است شناختی که در آن دیدگاههای خواننده و فرایند خواندن ارتباط زیادی با مطلبی که میبایستی یادگرفته شود پیدا میکند (گلاور، برونینگ، 1375). فریار و رخشان (1376) بیان میکند که خواندن عبارت است از تبدیل نمادهای نوشتاری به نمادهای صوتی معادل آنها. اما مولفان دیگر معتقدند که خواندن چیزی بیش از یک فرایند رمزگشایی است و اعتقاد دارند که خواندن به معنای کسب مفهوم از یک متن است. خواندن اغلب مهارتی عادی در نظر گرفته میشود، ولی در واقع فرایندی پیچیده و عالی است که اجزای بسیار متفاوتی را دربرمیگیرد.رفتار پیچیدهای که خواندن نام دارد به گونهای نگریسته میشود که از چندین رفتار یا مهارت مجزا و قابل تفکیک تشکیل شده است. به طورکلی میتوان اکثر مهارتهای خواندن را در طبقه مهارتهای تحلیل کلمه، مهارتهای درک مطلب جای داد. خواندن پیچیدهترین و درعین حال ارزشمندترین کنش ذهنی است و زیربنای یادگیری تحصیلی و سایر مراحل زندگی است (یعقوبی،1383). مهارت در خواندن یکی از مهمترین نیازهای یادگیری دانشآموزان درزندگی امروز است. توانایی درک مطلب، تفسیر و استنتاج از متون درسی و غیردرسی، دانشآموزان را با افکار و اطلاعات جدیدی آشنا میسازد تا راه بهتر اندیشیدن و بهتر زیستن را بیاموزند. به عبارت دیگر سواد خواندن به معنای عام و جامع آن وسیلهای است که میتوان از طریق آن به ذخایر بیانتهای تجربه بشری دست یافت. خواندن مهارتی است پذیرا و رمزگشا که خواننده با آن، پیام نویسنده را دریافته و رمزگشایی میکند. نویسنده با تقویت و گسترش جهانبینی خود از اطلاعات موجود، پیام خود را میآفریند و خواننده با ذکاوت، با کوشش بیدریغ خود به دریافت و کشف آن نائل میشود.گاهی اوقات، به غلط، خواندن را عملی منفعل و بیتحرک مینامند، زیرا پیامها را بدان معنا که یک گوینده و یا نویسنده خلق میکند، نمیرساند. با وجود این نمیتوان به سادگی پردازش فعال ذهن، این ساختکار پیچیده اندام انسان را برای ایجاد ارتباطی که حاصل میشود، فراموش کرد (خاوری، 1383).