دسته بندی | پیشینه متغیر های روانشناسی |
بازدید ها | 11 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 66 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
مبانی نظری و پیشینه پژوهش ایماگوتراپی و رضایت زناشویی در 35 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
قابل ویرایش : بله
منابع : جدید و آپدیت شده
فرمت فایل : ورد
نحوه پرداخت و دریافت : بلافاصله پس از پرداخت آنلاین قادر به دانلود خواهید بود .
پشتیبانی تخصصی : 09191809834 ( لطفا فقط پیامک یا تلگرام )
همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو
توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو
منبع : دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
ایماگو
ایماگو یک واژهی لاتین است که به معنی تصویر ذهنی است. لاکوت و هندریکس (1998) بیان داشتند که ایماگو یک مدل ارتباطی از زوج درمانی است که مداخلات رفتاری، عاطفی و شناختی را جهت تسهیل درک و تغییر درونی دو نفر (زوجین) به کار میگیرد. هدف تصویرسازی ارتباطی احیای تماس معنوی و عاطفی میان زوجین و همچنین افراد، جهت ایجاد یک هدف تازه برای ازدواجشان است. هدف ایجاد محیطی شفابخش یا فضای خوشایندی است که هر همسری بتواند به ارضای نیازها (نیازهای برآورده نشده) و احساسات مربوط به نادیده انگاری و بیارزشی طرف مقابلش بپردازد. رویکرد ایماگوتراپی هندریکس یک درمان کوتاه مدت است که بینش و مهارت های عملی را ترکیب میکند. پیش زمینه این دیدگاه نظریه بین فردی، فلسفه من- تو و نظریه یادگیری اجتماعی می باشد. این دیدگاه بر تاثیر تعامل اشخاص روی یکدیگر تاکید میکند پارادایم فردی و سیستمی را زیر سوال برده و بر پااردایم رابطه تاکید می کند. این رویکرد اداره درمان را به زوجین محول می کند، و از قدرت رابطه به عنوان منبع التیام استفاده می کند. در این دیدگاه هدف مشکلات زناشویی تلاش برای حفط تماس است و هدف درمان را فرایند تسهیل و حفظ دوباره تماس سالم با یکدیگر و همدلی بیشتر برای درک یکدیگر از طریق مکالمه و گفتگوی آگاهانه و ایجاد یک محیط امن برای ارضا نیازها و التیام زخم های کودکی است. این دیدگاه معتقد است که مراحل رشد دوران کودکی بخصوص روابط اولیه فرد با والدین بر روابط زناشویی تاثیر دارد. انتخاب همسر و روابط زناشویی تنها یک فرایند آگاهانه نیست، بلکه بخش مهمی از آن ناخودآگاه بوده و نتیجه نیاز به تکیمل مراحل ناتمام دوران کودکی و التیام زخم های عاطفی است. در این روش همسران می توانند با درک فرایندهای ناخودآگاه در خود و همسرشان مهارتهایی را برای التیام زخم های کودکی و ادجاد رفتارهای سالم یاد بگیرند. همسران با تیدیل ازدواج و رابطه ناخودآگاه به ازدواج آگاهانه میتوانند عشق و صمیمیت مورد نیاز خود را به دست آورند.در این رویکرد باور بر این است که در زوج درمانی باید بر این واقعیت تاکید کرد که گذشته در زمان حال فعال است و حضور دارد. برای مثال تجربیات اولیه دوران کودکی می تواند بر فرد و خانواده در زمان حال تاثیر داشته باشد. تجربیات نخستین ناشی از پیوند و ارتباط عاطفی بخصوص مهم هستند. خاطره های این دوران و الگوهای اولیه تعامل از نو برقرار می شوند و سپس تاثیر خود را بر سطوح فعلی عملکرد به طریقه های گوناگون ادامه می دهند. ایماگوتراپی برنامه آموزش و درمان را برای کمک به زوجین در جهت اصلاح روابطشان ترکیب میکند (لوکیت و هانا، 1996).
2-2. ایماگوتراپی و رابطه مشترک
ایماتوگراپی فقط یک مجموعه تکنیک نیست، بلکه نظام اعتقادی درباره رابطه مشترک متعهدانه است. گفتگوی سه بخشی زوجین، اصلیترین و تنهاترین مداخلهای است که به وسیله درمانگر از طریق فرایند روانی آموزشی و برنامههای درمانی، میتواند تسهیل کننده باشد.
اولین گام، منعکسسازی است، گوش دادن فعالی که در آن از طریق فرایند انعکاسی هد دو همسر مطمئن میشوند که محتوای گفتگوی طرف مقابل را دقیق شنیده است؛
گام دوم، اعتباربخشی که بین دو شکاف پل ایجاد میکند که براسا کار بابر (1985) و مطالعات او در مورد غیرممکن بودن ادراک محض، پایهریزی شده است (ادراکات وابسه به تعبیر و تفسیر دنیای درون روانی فرد هستند)، بابر اعتباربخشی را به عنوان شیوهای که در آن ضرورتی جهت تأئید دیگری نیست، اما به واقعیت «قابل درک بودن» معروف است، تدوین کرده که وابسته به چهارچوب و بافت درون فرد است. اضافه شدن بخشهای عاطفی و همدلی در این فرآیند براساس کارهای راجرز، کوهات و هافمن است. ایماگوتراپی بین دو سطح همدلی تمایز قائل شده است، همدلی شناختی و همدلی پیشبین.
در گام سوم، به زوجین کمک میشود که گفتگوی زوجین براساس سطح هنری است که دلگیر کننده است و براساس سه گام قبلی ترکیب شده و یک جریان تازهای که تعاملات در آن همزیستانه نیست، بوجود میآید، گفتگوی زوجین ساختار اساسی برای مداخله در ایماگوتراپی است (برگر و هانا، 1999).
2-3. رضایت زناشویی
انسان برحسب فطرت و طبیعت خود نیازمند همدلی است که با او زندگی کند و در کنار او به آرامش برسد. اساساً وجود یک ازدواج توأم با رضایت محل تبادل و تلاقی احساسات و عواطف مثبت بین زوجهاست و تشکیل خانواده بهنجار نقش بسزایی در بهزیستی جامعه دارد و احساس رضایت نقش بسزایی در کارکردهای بهنجار خانواده دارد (بنائیان، کاظمیان، پروین، 1386). رضایت زناشویی یعنی انطباق بین انتظاراتی که فرد از زندگی زناشویی دارد و آن چیزی است که در زندگی اش تجربه می کند. یکی ازمهمترین تعریف ها توسط هاکینز انجام گرفته است که وی رضایت زناشویی را چنین تعریف می کند: احساس رضایت و لذت تجربه شده توسط زن و شوهر در هر زمانی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند (قائمی، 1381). عسگری (1380، به نقل از رمضان نژاد و به پژوه، 1384) رضایت زناشویی را حاصل سازگاری زن و شوهر در ابعاد مختلف زندگی مشترک می داند که استحکام بنیان خانواده را تضمین می کند. رضایت زناشویی عبارت است از احساسات عینی از خشنودی، رضایت ولذت تجربه شده توسط زوجین
1. Makes sense
2. Rogers
3. Kohat & Hoffman
4. Berger & Hannah