دسته بندی | پیشینه متغیر های روانشناسی |
بازدید ها | 6 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 90 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
مبانی نظری و پیشینه پژوهش آسیب شنوایی در 22 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
قابل ویرایش : بله
منابع : جدید و آپدیت شده
فرمت فایل : ورد
نحوه پرداخت و دریافت : بلافاصله پس از پرداخت آنلاین قادر به دانلود خواهید بود .
پشتیبانی تخصصی : 09191809834 ( لطفا فقط پیامک یا تلگرام )
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
اصطلاح آسیب شنوایی همه نوع کمبود شنوایی با هر شدتی، یعنی از دامنه ناشنوایی عمیق تا کم شنوایی خفیف را در بر میگیرد (وستوود، ترجمه همتی علمدارلو و شجاعی، 1391). دو اصطلاح ناشنوا و سخت شنوا (نیمه شنوا) برای تمیز شدت نارسایی شنوایی بهطور متداول بهکاربرده میشوند. اصطلاح ناشنوا بیشتر استفاده میشود و نادرست فهمیده میشود، از این نظر که برای توصیف انواع گسترده نارسایی شنوایی بهکاربرده میشود. با وجود این همانطور که در این بخش آمده است این اصطلاح باید به شیوه دقیقتری به کار برده شود (موللی، دوستی، عابدی شاپورآبادی، 2015).
ناشنوایی و نارسایی شنوایی بر مبنای میزان آسیب شنوایی تعریف میشوند و از طریق ارزیابی حساسیت شخص به بلندی (شدت صوت) و ارتفاع (بسامد صوت) تعیین میگردد. واحد مورد استفاده برای سنجش صوت دسیبل (db) است و دامنه شنوایی انسان حدود ۰ تا ۱۳۰ دسیبل است. صداهای بلندتر از ۱۳۰ دسیبل (مانند صدای هواپیمای جت که ۱۴۰ دسیبل است) برای گوش انسان بهشدت دردناک است، گفتار محاورهای حدود ۴۰ تا ۶۰ دسیبل، صدای رعد ۱۲۰ دسیبل و صدای کنسرت راک حدود ۱۱۰ دسیبل است (درور وآوراهام، ۲۰۱۰).
ناشنوا و سخت شنوا فردی است که حدود ۹۰ دسیبل یا بیشتر نارسایی شنوایی دارد. برای افراد ناشنوا حتی در صورت استفاده از سمعک یا سایر انواع تقویتکنندههای شنوایی، نخستین ابزار برای رشد زبان و ارتباط مسیر بینایی است. افراد سخت شنوا به حدی باقیمانده شنوایی دارند که میتوانند با استفاده از سمعک گفتار انسان را به شیوه شنیداری پردازش کنند. تمییز بین ناشنوا و سخت شنوا بر مبنای استفاده کارکردی از باقیمانده شنوایی دشوار است. همانطور که بسیاری از تعاریف سنتی از این ابهام برخوردار بودند. موفقیتهای اخیر در ساخت سمعکها روشهای تشخیصی را بهگونهای بهبود بخشیده است که بسیاری از کودکانی که بهعنوان ناشنوا برچسب خورده بودند در شرایط معدودی میتوانند از شنوایی خود استفاده کنند (کویتنر، بارکر، کروز، اسنل، گریملی و بوتری، 2010).