دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 136 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 39 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق توفیق در تجارت (فصل دوم تحقیق)
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
امروزه با گسترش علوم جدید و علمی شدن تقریباً تمامی شاخهها، ثابت گشته است که دیگر با استفاده از شیوههای سنتی نمیتوان توفیق چندانی در امر تجارت حاصل نمود. بدین منظور اندیشمندان علوم مختلفی همچون مدیریت، اقتصاد، جامعهشناسی و حتی روانشناسی به کمک تولیدکنندگان، صادر و واردکنندگان، بازرگانان، ارائه دهندگان خدمات و... آمده و به آنان راهکارهای جدیدی برای توفیق در امر اقتصادی ارائه مینمایند. بر اساس رویکرد جدید در اقتصاد امروز استفاده از شیوههای سنتی نه تنها اموری پوسیده و ناکارآمد محسوب میگردند؛ که اموری مقرون به صرفه محسوب نشده و استراتژیهای قدیم را در برابر رقبا و صحنههای تجاری فشرده ضعیف و محکوم به شکست میدانند. در بین عرضه کنندگان نظریات مختلف اقتصادی در زمینه توفیق در امر کار و بازار بر روی مواردی جدید و بدیع تأکید میگردد که یکی از این موارد نقش هوش افراد در تجارت و بازار است. بیشک هوش افراد اثری بسیار عمیق بر روی این امر دارد؛ افرادی که دارای بهره هوشی بالاتری هستند، میتوانند از این نعمت خدادادی برای برون رفت از مشکلات و چالشها و استفاده از فرصتها استفاده نمایند، این افراد با پارادوکسها کمتر روبرو شده و به خوبی میدانند که چگونه میتوان یک چالش را به یک فرصت تبدیل نمود. اما از نظر روانشناسی هوش دارای ابعاد مختلفی است که تأثیر هر یک از ابعاد و انواع آن بر قسمتهای خاصی از امور زندگی انسان به گونهای متفاوت اثر میگذارد. به زعم روانشناسان و علم روانشناسی هوش را میتوان در ابعاد مختلف طبقه بندی نمود. با توجه به نظرات هوارد گاردنر، هوشهای چندگانه هفت راه مختلف برای نشان دادن قابلیت فکری هستند(سامانی، 1390).
2-2-2.انواع هوش چندگانه کدامند؟
2-2-2-1.هوش دیداری-فضایی
این نوع هوش توانایی درک پدیدههای بصری است. یادگیرندههای دارای این نوع هوش، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات، نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشهها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان میآید.مهارتهای آنها شامل موارد زیر است:ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکلها، حس جهتشناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعارهها و تمثیلهای تصویری (احتمالاً از طریق هنرهای تجسمی)، دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری.شغلهای مناسب برای آنها عبارتند ازدریانوردی، مجسمه سازی، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراحی داخلی، مکانیکی، مهندسی
2-2-2-2.هوش کلامی-زبانی
این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. اینیادگیرندهها مهارتهای شنیداری تکامل یافتهای دارند و معمولا سخنوران برجستهای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر میکنند.مهارتهای آنها شامل موارد زیر میشود:گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمهها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان. شغلهای مناسب برای آنها عبارتند از:شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم
.Visual – Spatial Intelligence
.Linguistic Intelligence Verbal
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 39 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه رابطه ای (فصل دوم تحقیق)
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
سرمایه فکری فراهمکننده یک پایگاه منابع جدید است که از طریق آن سازمان میتواند به رقابت بپردازد. بونتیس(1998) معتقد است سرمایه فکری عبارت از تلاش برای استفاده مؤثراز دانش(محصول نهایی) در مقابل اطلاعات (ماده خام) است. سرمایه فکری اصطلاحی برای ترکیب دارایی ناملموس بازار، دارایی فکری، دارایی انسانی و دارایی زیرساختاری است، که سازمان را برای انجام فعالیتهایش توانمند میسازد(مشبکی و قلیچ لی، 1386). سرمایه فکری شامل سه عنصر سرمایه ساختاری، سرمایه انسانی و سرمایه رابطهای میباشد. سرمایه رابطهای به روابط شرکت با سهامداران، مشتریان و عرضهکنندگان اشاره دارد. ذینفعان سازمان اغلب منابع ارزشمندی برای سازمان فراهم میکنند.بعنوان مثال، مشتریان درآمد را فراهم میکنند، عرضهکنندگان مواد خام را فراهم میکنند و توزیعکنندگان کانالهای توزیع را تدارک میبینند بنابراین طرفهای استراتژیک شرکت برای توسعه محصول جدید سودآور هستند(هسو و فانگ، 2009). در ادبیات بازاریابی این سرمایه در زمینههای متعددی از جمله روابط مشتری- فروشنده، شبکههای کسب و کار و تعامل مشتری- شرکت مطالعه شده است(گریفیث و همکاران، 2010).افراد با روابط و شبکههای بیشتر امکان کسب اطلاعات وتخصیص منابع بهتری را نشان میدهند. کارکنان با مهارتهای ارتباطی بهتر و با ارتباط بیشتر با افراد خارج فرصتهای بیشتری برای دسترسی به منابع مختلف دارند. این ارتباط امکان بهبود قابلیت توسعه فناوری را میدهد. ایجاد و حفظ سرمایه رابطهای پایدار مستلزم این است که یک سازمان روابط تعاملی خوبی با سهامداران، مشتریان و عرضهکنندگان خود ایجاد کنند. روابط بهتر فرصتهای بیشتری فراهم میآورد که شرکای کسب و کار فنآوریهای حرفهای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در عین حال سازمانها اطلاعات جدیدتری از مشتریانشان برای بهبود قابلیت یادگیری سازمانی خود کسب میکنند. شرکتها همچنین برای بدست آوردن منافع و مزایای جدید میتوانند با استفاده از شبکههای مختلف همکاری نظیر ائتلاف در میان صنایع مشابه و یا متفاوت، انجام مطالعات با مؤسسات تحقیقاتی، منابع مختلف دانش نوآورانه بدست آورند و به دنبال فرصتهای کسب و کار باشند(هسو و فانگ، 2009). سرمایه رابطهای شامل مباحثی همچون اعتماد، دوستی و احترام میشود که به عنوان درجهای که طرفین احساس راحتی میکنند و خواهان اعتماد به طرف دیگر هستند در نظر گرفته میشود(آرینو و همکاران، 2001).
2-2-8-2 بیان مسأله
سرمایه اجتماعی در برگیرنده دانشی است که در تعاملات بین افراد و شبکه روابط متقابل آنها قرار دارد ومورد استفاده قرار میگیرد. سرمایه اجتماعی و شکل مشخص آن سرمایه رابطهای به عنوان جمع منابع بالقوه و بالفعل موجود در درون، قابل دسترس از طریق و شبکه روابط یک فرد یا یک واحد اجتماعی ناشی شده از آن تعریف میکنند(ناهاپیت و گوشهال، 1998). این نظریه ادعا میکند که اطلاعات، نفوذ و همبستگی ذاتی در روابط بین شبکهی میان سازمانی ارزش میآفریند(آدلر و ِکوون، 2002). تأثیر سرمایه اجتماعی بر عملکرد رابطه بوسیله سرمایه رابطهای که به عنوان استحکام روابط میان سازمانها تعریف شده و حس عمیقی از قابلیت اطمینان و صداقت شریک در مبادلات منابع را فراهم میآورد، مننتقل میشود. سرمایه رابطهای دارای پیامدهای مهم مزیت رقابتی برای شرکا میباشد. مزیت رقابتی میتواند با ارائه ارزش برتر برای ذینفعان از طریق حفظ روابط شریک بلندمدت یا به سمت عقب با عرضهکنندگان و یا به سمت جلو با مشتریان در کانال بدست آید. هر دو استراتژیهای رابطه با عرضهکنندگان و استراتژیهای وفاداری مشتری میتواند به عملکرد برتر مالی منجر شود که به نوبه خود منجر به مزیت رقابتی پایدار میشود. سازمانها با انتخاب سرمایه رابطهای به عنوان یک رویکرد استراتژیک به ناچار باید به روابط با ذینفعان خود تمرکز کنند. طرفداران سرمایه رابطهای شرکتها را به جستجوی شرکا برای روابط بلندمدت تشویق میکنند. برای مثال شرکتهایی که در فکر ورود به بازارهای ناآشنا هستند باید به دنبال ارتباط با سایرین که در این بازارها با تجربهتر هستند باشند. سرمایه رابطهای ایجاد روابط از طریق تعامل نزدیک بین شرکا را تسهیل میکند. چنین روابطی با شرکا منابعی منحصربه فرد با ارزش افزوده که شرکا از این منابع محافظت میکنند به شرکتها ارائه میدهد. بنابراین سرمایه رابطهای میتواند به سازمانها کمک نماید از طریق تعاملشان با شرکا در محیط کسب وکار با موفقیت منابع منحصر به فرد بدست آورند. سرمایه رابطهای همچنین میتواند یک شرکت را قادر به توسعه مزیت رقابتی براساس روابط مشتری میکند. که توسط بسیاری از محققان به عنوان مهمترین جزء سرمایه رابطهای در نظر گرفته شده است. سهم مشتریان در درآمد کنونی و جاری در ارزیابی چگونگی موفقیت یک شرکت در تبدیل روابط مشتری به مزیت رقابتی پایدار، اساسی است. شرکت ارتباطگرا با دانش آنچه که تمایل مشتریان است میتواند با تقویت روابط بلندمدت دوستانه، محصولات و خدمات ارائه شده به بازار خود را جذابتر نماید. سرمایه رابطهای بطور قابل توجهی توانایی سازمان برای مدیریت موفق هدفِ ایجاد روابط نزدیک با مشتریانش و همچنین محافظت از مزیت رقابتی اصلی خود، افزایش می دهد.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 42 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه انسانی (فصل دوم تحقیق)
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
براساس دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت، منابع شرکت به عنوان مهمترین محرک رقابت و عملکرد محسوب میشوند. این منابع شامل داراییهای مشهود و همچنین داراییهای نامشهود ایجاد شده در داخل شرکت است که به گونه ای کارآ و اثربخش در راستای اجرای راهبردهای سودآور و رقابتی خاص به کار گرفته میشود. نوع اول داراییها (از قبیل اموال، ماشینآلات، تجهیزات و فناوریهای فیزیکی) عموماً مشهود، متداول، به راحتی تقلیدپذیر و قابل جایگزین است. به علاوه این نوع داراییها به راحتی در بازار آزاد داد و ستد میشود. نوع دوم داراییها عموماً نامشهود، ارزشمند، نادر و اغلب بینظیر و غیرقابل جایگزین است. این نوع داراییها، داراییهای راهبردی است که میتواند منجر به ایجاد مزیت رقابتی پایدار و عملکرد مالی برتر شود(ستایش و کاظم نژاد، 1388). در اقتصاد امروزی رشد و تولید ثروت عمدتاً از داراییهای نامشهود سرچشمه گرفته و پیشرفتهای اقتصادی اکثر سازمانهای موفق نیز حاکی از این مطلب است که ارزشافزایی بیشتر متکی به داراییهای نامشهود است تا داراییهای فیزیکی(شجاعی، بیگی و نظری پور، 1389). در ادامه مباحث چهار دارایی نامشهود سازمانی تحت عناوین سرمایه انسانی، سرمایه رابطهای، سرمایه سازمانی و سرمایه اطلاعاتی مورد بحث قرار خواهند گرفت.
سرمایه انسانی بالاترین و باارزشترین سرمایه و بزرگترین دارایی هر سازمان و کشور محسوب میشود، و تنها سرمایهای است که با استفاده بیشتر کاهش نیافته و به صورت فزاینده توسعه پیدا میکند. در حقیقت سرمایه انسانی مهمترین دارایی یک سازمان و منبع خلاقیت و نوآوری است که شامل تمامی قابلیتهای فردی، استعدادها، دانش و تجربه کارکنان و مدیران یک سازمان میباشد. سرمایه انسانی عواملی نظیر دانش کارکنان، مهارت، توانایی و نگرش آنان را نیز شامل میشود(بازبورا، 2004). نقش حیاتی سرمایه انسانی در تئوریهای رشد اقتصادی درون زا تشخیص داده شده و در طول دهه 1990 پیشنهاد شده ومورد بحث قرار گرفته است. این نقش بطور مکرر بر نهادهای بینالمللی و اعلامیههای سیاسی تأکید کردهاست(لانزی، 2007) به گفته کاستانیس و هلفات(1991) تغییر در هر مهارت کارکنان نتایج مزیت رقابتی را تعیین میکنند. این دیدگاه توسط پتراف و بارنی(2003) مورد تأیید قرار گرفته، و بیان شده که اگرچه مهارت مهم است، کارمندان شرکتی که مهارتهای خاص صنعتی کارآمدی دارند، مزیت رقابتی بیشتری ایجاد میکنند. از زمانی که قانون مداران، قاطعانه آموزش مهارت منابع انسانی را به شرکتها تحمیل کردهاند، این سرمایه انسانی مهمترین منبع حرفهای شرکت به شمار آمد(آیو، 2009).
2-2-7-2 بیان مسأله
توسعه تئوری سرمایه انسانی در سال 1960 اغاز شد، هنگامی که تئودور شولتز این ایده را که ((مهارت و دانش شکلی از سرمایه هستند)) معرفی نمود. شولتز همچنین ارتباط بین سرمایه انسانی و رشد اقتصادی را با مرتبط کردن سرمایهگذاری با هدف بهبود ((قابلیتهای انسانی برای انجام کار مولد)) با افزایش در بهرهوری انها، برجسته نمود. بِکِر تعریف و تئوری سرمایه انسانی را توسعه داده و بر سرمایهگذاری در سرمایه انسانی تمرکز نمود ، که این ((فعالیتهایی که درآمد حقیقی آینده را از طریق تعبیه منابع در افراد تحت تأثیر قرار میدهد))(داوسون، 2012). تئوری سرمایه انسانی بیان میکند که بین سرمایه انسانی و عملکرد رابطه وجود دارد که میتواند از انباشت سرمایه انسانی ارزشمند و ویژه سازمان بهره ببرد. سرمایه انسانی نشانگر موجودی دانشی افراد یک سازمان است که در وجود کارکنان آن نهفته است(بونتیس، 1999، 2001). سرمایه انسانی به عنوان مجموع مهارتها، تجربیات، قابلیتها و دانش ضمنی کارکنان تعریف میشود(ادوینسون و مالون، 1997 : 5-34). داونپورت و پروساک(1998 : 49) اضافه میکنند که (( سرمایه انسانی شامل منابع نامشهودِ تواناییها، تلاش و زمانی که کارکنان برای سرمایهگذاری در کارشان به همراه میآورند، میشود)). بونتیس(1998) سرمایه انسانی را به عنوان قابلیتهای جمعی سازمان برای استخراج بهترین راه حل از دانش افراد خود تعریف میکند. هادسون(1993) سرمایه انسانی را به عنوان مجموعهای از ژنتیک وراثتی ، آموزش، تجربه و شیوه زندگی و کسب و کار تعریف کرده است. سرمایه انسانی دانش، مهارت، تجربیات افراد و همچنین تمایل آنها برای تسهیم این ویژگیها با سازمان برای خلق ارزش است(بونتیس و همکاران، 2001). سرمایه انسانی شامل اجزایی نظیر دانش، تخصص، مهارت، تجربه، شایستگی، خلاقیت، توانایی کارگروهی، وفاداری، آموزش و تحصیلات، توانایی حل مسأله، نگرش، وفاداری و انگیزش افراد است(سیدلر، هیفلیگرو پروکسا، 2013). ارزش سرمایه انسانی ذاتاً وابسته به تواناییهای بالقوه آن برای مشارکت در مزیت رقابتی یا شایستگیهای اصلی است(لیپاک و اسنِل، 1999). سرمایه انسانی یکی از اجزای اصلی سرمایه فکری است و در بسیاری از صنایع نظیر توسعه نرمافزار، مشاورههای مدیریتی و خدمات مالی منبع حیاتی میباشد(بونتیس و همکاران، 2007). روس و همکاران(1997) اظهار میکنند که کارکنان سازمان از طریق شایستگی، نگرش و تیزهوشیشان سرمایه فکری ایجاد میکنند. شایستگی شامل مهارتها و تحصیلات است، در حالی که نگرش نحوه رفتار کارکنان در حین کار توصیف میکند. هوش نیز فرد را قادر میسازد تا فعالیتهای روزمره را تغییر دهد و از طریق تفکر خلاق مسائل را حل کند(بونتیس و همکاران، 2001). برآوردها نشان دادهاند که داراییهای نامشهود بطور متوسط 60 تا 75 درصد ارزش سازمان را تشکیل میدهند. موجودی سرمایه انسانی(شامل مهارتها، دانش و تواناییهای افراد)، سرمایه اجتماعی(شامل ارتباطات ارزشمند بین افراد) و سرمایه سازمانی(شامل فرآیندها و جریان عادی سازمان)، سرمایه فکری را تشکیل میدهند(پابلس، 2002). سرمایه انسانی شامل عواملی نظیر دانش کارکنان، مهارت، توانایی و نگرش آنان است. در نتیجه این عوامل، کارکنان به عملکردی ترغیب میشوند، که مشتریان بابت آن حاضرند پول بپردازند. سرمایه مشتری و سرمایه ساختار هر دو، به سرمایه انسانی وابسته هستند. در واقع سرمایه انسانی شکل عملیاتی دو بخش دیگر سرمایه فکری (ساختار و مشتری) است(ضیایی، حسنقلی پور، عباسپور و یاراحمدزهی، 1391 ). منابع نامشهود ویژه سازمانی(نظیر دانش) به سازمانها اجازه میدهد تا به عوامل ورودی محصول ارزش بیفزایند. گرانت(1996) بیان میکند که دانش اصلی
Roos et al
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوآوری گرایی (فصل دوم تحقیق)
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
"تنها یک تعریف صحیح از هدف کسب و کار وجود دارد: ایجاد مشتری... این مشتری است که کسب و کار را مشخص میکند... از آنجا که هدف کسب و کار ایجاد مشتری است هر سازمانی تنها دو وظیفه اساسی دارد: بازاریابی و نوآوری" (تاجدینی و همکاران، 2006). بازارهای جهانی بطور فزاینده برای سازمانها رقابتی شده است. افزایش پیچیدگی و سرعت تغییرات، جهانی شدن تقاضای مشتریان و رقابت بیش از حد، شرایطی است که هر روزه سازمانها با آن درگیر هستند. توسعه محصول و نوآوری برای بقا و موفقیت سازمانها حیاتی هستند. همچنین آنها میتوانند نیازها و احتیاجات مشتریان را نسبت به محصولات و خدمات عرضه شده کنونی مؤثرتر ارضا نمایند(لیسبوا، اسکارمیس و لاگس، 2011). سازمانها در پاسخ به تغییرات در دانش مدیریتی و فنی، رقابت در صنعت، اهداف مدیران ارشد برای کسب شایستگیهای متمایز و بهبود سطح عملکرد سازمانی، نوآوری را میپذیرند(دامان پور، واکر و آولانِدا، 2009). شرکتها بدون نوآوری قادر به باقی ماندن در رقابت نیستند، اما همیشه بین نیاز به تغییر و نیاز به فرآیندهای کارآمد که پس از سالها تکرار و تمرین ساخته شدهاند، تعادل وجود دارد(تاجدینی و ترومان، 2010). نوآوری به عنوان(( پیادهسازی ایدههای جدید که ایجاد ارزش میکنند)) تعریف میشود. این توصیف کلی به انواع مختلف از نوآوری مانند توسعه محصول، به کارگیری فناوری فرآیندهای جدید و شیوههای مدیریت اشاره دارد. این به معنای پذیرش محصولات و یا فرآیندهای جدید برای افزایش رقابتپذیری و سودآوری، بطور کلی براساس نیازها و الزامات مشتری است(لسکووار-اسپاکاپان و باستیک، 200). نوآوری نشان دهنده فرهنگی سازمانی است که معرفی فرایندها، محصولات و ایدههای جدید که زیربنای گرایش استراتژیک در درازمدت هستند را تشویق میکند( تاجدینی و ترومان، 2010). نوآوری در محصولات / خدمات جدید و پیادهسازی فرآیندهای کلیدی در حال تبدیل شدن به منابع برای مزیت رقابتی سازمان هستند(پریس، استویکا و بونسِلا، 2013). نوآوری ابزار اصلی است که به وسیله آن سازمان میتواند به رشد پایدار دست یابد(مک اویلی و همکاران، 2004). نوآوری به سازمانها کمک میکند با تلاطمات محیطی روبه رو شده و با پیچیدگیهای فزاینده محیط رقابتی امروزی سازگار گردند. بدین ترتیب شرکتهای نوآور میتوانند به این چالشها سریعتر پاسخ دهند و محصولات و فرصتهای جدید بازار را بهتر از شرکتهای غیرنوآور کشف کنند. نوآوری ابزاری است برای تغییر یک سازمان که میتواند در قالب یک پاسخ به تغییرات محیط داخلی یا خارجی در قالب یک اقدام مؤثر برای تأثیرگذاری بر محیط باشد. از آنجا که حتی باثباتترین محیطها نیز تغییر میکنند، سازمانها باید بطور مداوم نوآوریهایی را انجام دهند(خمینز، 2008).
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 36 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق گرایش به داخل/ هزینه (فصل دوم تحقیق)
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
همه سازمانهای انتفاعی و غیر انتفاعی امروزه درصدد افزایش بهرهوری در کارها و ایجاد ارزش بیشتر برای فعالیتها ودر نتیجه محصولات نهایی خود هستند. در دهه 1960 سازمانهای انتفاعی به بهبود فرآیندهای درون سازمانی روی آوردند. و در دهه 70 سازمانها به توسعه جزئیات استراتژیهای بازار و مشتریگرایی پرداختند. در دهه 80 با افزایش تنوع در الگوهای مصرف مشتریان، سازمانها به توسعه محصولات جدید برای ارضای نیاز مشتریان علاقهمند شدند، که مدل مایکل پورتر در این دهه پا به عرصه ظهور گذاشت. از دهه 1990 به بعد بود که سازمانها دریافتند برای باقی ماندن در عرصه رقابت فعالیتهای سایر نهادهای تأمینکننده و توزیعکننده و هماهنگی با آنها در کاهش هزینهها و افزایش ارزش نقش حیاتی دارد و از این زمان بود که بحث زنجیره تأمین مطرح گردید(شقاقی و نقشینه، 1388). رویکرد زنجیره ارزش، راهی برای بررسی نظاممند (سیستماتیک) فعالیتهای سازمان است. بنابراین رویکرد زنجیره ارزش، به منظور فهم رفتار هزینهای سازمان و منابع بالقوه یا موجود آن، به تجزیه فعالیتهای سازمان به فعالیت های راهبردی دست بزنند. در این دیدگاه، شرکتها مزیت رقابتی را از طریق عملکرد بهتر و ارزانتر فعالیتهای راهبردی نسبت به رقبا کسب خواهند کرد(قره چه و ابوالفضلی، 1386). گرایش به داخل/ هزینه بر کارآیی در کلیه اجزای زنجیره ارزش تأکید میکند و با استراتژی رهبری هزینههای مایکل پورتر(1980) مرتبط است(تئودوسیو و همکاران، 2012). از دیدگاه پورتر استراتژیها به سازمان این امکان را میدهند که از سه مبنای متفاوت از مزیت رقابتی بهره گیرد. آنها عبارتند از: رهبری در هزینهها، متفاوت یا متمایز ساختن محصولات و خدمات و سرانجام تمرکز نمودن همه توجه بر محصولات و خدماتی خاص.در رهبری هزینهها شرکت اقدام به تولید و عرضه محصولات استاندارد میکند که بهای تمام شده هر واحد برای مشتری کاهش مییابد(دیوید، 1390 : 136). همچنین پورتر در سال 1985 مدل زنجیره ارزش را ارائه داد که فعالیتهای دخیل در سازمانهای تولیدی را به دو بخش اصلی و پشتیبانی تقسیم نمود.فعالیتهای اصلی آن دسته از فعالیتهایی است که انجام آنها سبب ارتقای ارزش محصول میشود. رویکرد زنجیره ارزش در تحلیل فعالیتهای درون سازمانی ابزاری مؤثر در شناخت نقاط قوت و ضعف و تصمیمگیری در مورد هریک از این فعالیتها است. مدل زنجیره ارزش از کارآمدترین ابزارها در تعریف شایستگیهای اصلی و فعالیتهایی که در آن بتوانیم به مزیت رقابتی برسیم، به حساب میآید(شقاقی و نقشینه، 1388).