فایل فردا

مرجع دانلود فایل های دانشجویی

فایل فردا

مرجع دانلود فایل های دانشجویی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه رابطه ای (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه رابطه ای (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 1
فرمت فایل docx
حجم فایل 39 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه رابطه ای  (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 1113
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه رابطه ای (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

سرمایه فکری فراهم­کننده یک پایگاه منابع جدید است که از طریق آن سازمان می­تواند به رقابت بپردازد. بونتیس(1998) معتقد است سرمایه فکری عبارت از تلاش برای استفاده مؤثراز دانش(محصول نهایی) در مقابل اطلاعات (ماده خام) است. سرمایه فکری اصطلاحی برای ترکیب دارایی ناملموس بازار، دارایی فکری، دارایی انسانی و دارایی زیرساختاری است، که سازمان را برای انجام فعالیت­هایش توانمند می­سازد(مشبکی و قلیچ لی، 1386). سرمایه فکری شامل سه عنصر سرمایه ساختاری، سرمایه انسانی و سرمایه رابطه­ای می­باشد. سرمایه رابطه­ای به روابط شرکت با سهامداران، مشتریان و عرضه­کنندگان اشاره دارد. ذینفعان سازمان اغلب منابع ارزشمندی برای سازمان فراهم می­کنند.بعنوان مثال، مشتریان درآمد را فراهم می­کنند، عرضه­کنندگان مواد خام را فراهم می­کنند و توزیع­کنندگان کانال­های توزیع را تدارک می­بینند بنابراین طرف­های استراتژیک شرکت برای توسعه محصول جدید سودآور هستند(هسو و فانگ، 2009). در ادبیات بازاریابی این سرمایه در زمینه­های متعددی از جمله روابط مشتری- فروشنده، شبکه­های کسب و کار و تعامل مشتری- شرکت مطالعه شده است(گریفیث و همکاران، 2010).افراد با روابط و شبکه­های بیشتر امکان کسب اطلاعات وتخصیص منابع بهتری را نشان می­دهند. کارکنان با مهارت­های ارتباطی بهتر و با ارتباط بیشتر با افراد خارج فرصت­های بیشتری برای دسترسی به منابع مختلف دارند. این ارتباط امکان بهبود قابلیت توسعه فناوری را می­دهد. ایجاد و حفظ سرمایه رابطه­ای پایدار مستلزم این است که یک سازمان روابط تعاملی خوبی با سهامداران، مشتریان و عرضه­کنندگان خود ایجاد کنند. روابط بهتر فرصت­های بیشتری فراهم می­آورد که شرکای کسب و کار فن­آوری­های حرفه­ای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در عین حال سازمان­ها اطلاعات جدیدتری از مشتریانشان برای بهبود قابلیت یادگیری سازمانی خود کسب می­کنند. شرکت­ها همچنین برای بدست آوردن منافع و مزایای جدید می­توانند با استفاده از شبکه­های مختلف همکاری نظیر ائتلاف در میان صنایع مشابه و یا متفاوت، انجام مطالعات با مؤسسات تحقیقاتی، منابع مختلف دانش نوآورانه بدست آورند و به دنبال فرصت­های کسب و کار باشند(هسو و فانگ، 2009). سرمایه رابطه­ای شامل مباحثی همچون اعتماد، دوستی و احترام می­شود که به عنوان درجه­ای که طرفین احساس راحتی می­کنند و خواهان اعتماد به طرف دیگر هستند در نظر گرفته می­شود(آرینو و همکاران، 2001).

2-2-8-2 بیان مسأله

سرمایه اجتماعی در برگیرنده دانشی است که در تعاملات بین افراد و شبکه روابط متقابل آنها قرار دارد ومورد استفاده قرار می­گیرد. سرمایه اجتماعی و شکل مشخص آن سرمایه رابطه­ای به عنوان جمع منابع بالقوه و بالفعل موجود در درون، قابل دسترس از طریق و شبکه روابط یک فرد یا یک واحد اجتماعی ناشی شده از آن تعریف می­کنند(ناهاپیت و گوشهال، 1998). این نظریه ادعا می­کند که اطلاعات، نفوذ و همبستگی ذاتی در روابط بین شبکه­ی میان سازمانی ارزش می­آفریند(آدلر و ِکوون، 2002). تأثیر سرمایه اجتماعی بر عملکرد رابطه بوسیله سرمایه رابطه­ای که به عنوان استحکام روابط میان سازمان­ها تعریف شده و حس عمیقی از قابلیت اطمینان و صداقت شریک در مبادلات منابع را فراهم می­آورد، مننتقل می­شود. سرمایه رابطه­ای دارای پیامدهای مهم مزیت رقابتی برای شرکا می­باشد. مزیت رقابتی می­تواند با ارائه ارزش برتر برای ذینفعان از طریق حفظ روابط شریک بلندمدت یا به سمت عقب با عرضه­کنندگان و یا به سمت جلو با مشتریان در کانال بدست آید. هر دو استراتژی­های رابطه با عرضه­کنندگان و استراتژی­های وفاداری مشتری می­تواند به عملکرد برتر مالی منجر شود که به نوبه خود منجر به مزیت رقابتی پایدار می­شود. سازمان­ها با انتخاب سرمایه رابطه­ای به عنوان یک رویکرد استراتژیک به ناچار باید به روابط با ذینفعان خود تمرکز کنند. طرفداران سرمایه رابطه­ای شرکت­ها را به جستجوی شرکا برای روابط بلند­مدت تشویق می­کنند. برای مثال شرکت­هایی که در فکر ورود به بازارهای ناآشنا هستند باید به دنبال ارتباط با سایرین که در این بازارها با تجربه­تر هستند باشند. سرمایه رابطه­ای ایجاد روابط از طریق تعامل نزدیک بین شرکا را تسهیل می­کند. چنین روابطی با شرکا منابعی منحصربه فرد با ارزش افزوده که شرکا از این منابع محافظت می­کنند به شرکت­ها ارائه می­دهد. بنابراین سرمایه رابطه­ای می­تواند به سازمان­ها کمک نماید از طریق تعاملشان با شرکا در محیط کسب وکار با موفقیت منابع منحصر به فرد بدست آورند. سرمایه رابطه­ای همچنین می­تواند یک شرکت را قادر به توسعه مزیت رقابتی براساس روابط مشتری می­کند. که توسط بسیاری از محققان به عنوان مهم­ترین جزء سرمایه رابطه­ای در نظر گرفته شده است. سهم مشتریان در درآمد کنونی و جاری در ارزیابی چگونگی موفقیت یک شرکت در تبدیل روابط مشتری به مزیت رقابتی پایدار، اساسی است. شرکت ارتباط­گرا با دانش آنچه که تمایل مشتریان است می­تواند با تقویت روابط بلندمدت دوستانه، محصولات و خدمات ارائه شده به بازار خود را جذاب­تر نماید. سرمایه رابطه­ای بطور قابل توجهی توانایی سازمان برای مدیریت موفق هدفِ ایجاد روابط نزدیک با مشتریانش و همچنین محافظت از مزیت رقابتی اصلی خود، افزایش می دهد.


مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه انسانی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه انسانی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 1
فرمت فایل docx
حجم فایل 42 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه انسانی  (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 1113
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سرمایه انسانی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

براساس دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت، منابع شرکت به عنوان مهم­ترین محرک رقابت و عملکرد محسوب می­شوند. این منابع شامل دارایی­های مشهود و همچنین دارایی­های نامشهود ایجاد شده در داخل شرکت است که به گونه ای کارآ و اثربخش در راستای اجرای راهبردهای سودآور و رقابتی خاص به کار گرفته می­شود. نوع اول دارایی­ها (از قبیل اموال، ماشین­آلات، تجهیزات و فناوری­های فیزیکی) عموماً مشهود، متداول، به راحتی تقلیدپذیر و قابل جایگزین است. به علاوه این نوع دارایی­ها به راحتی در بازار آزاد داد و ستد می­شود. نوع دوم دارایی­ها عموماً نامشهود، ارزشمند، نادر و اغلب بی­نظیر و غیرقابل جایگزین است. این نوع دارایی­ها، دارایی­های راهبردی است که می­تواند منجر به ایجاد مزیت رقابتی پایدار و عملکرد مالی برتر شود(ستایش و کاظم نژاد، 1388). در اقتصاد امروزی رشد و تولید ثروت عمدتاً از دارایی­های نامشهود سرچشمه گرفته و پیشرفت­های اقتصادی اکثر سازمان­های موفق نیز حاکی از این مطلب است که ارزش­افزایی بیشتر متکی به دارایی­های نامشهود است تا دارایی­های فیزیکی(شجاعی، بیگی و نظری پور، 1389). در ادامه مباحث چهار دارایی نامشهود سازمانی تحت عناوین سرمایه انسانی، سرمایه رابطه­ای، سرمایه سازمانی و سرمایه اطلاعاتی مورد بحث قرار خواهند گرفت.

سرمایه انسانی بالاترین و باارزش­ترین سرمایه و بزرگترین دارایی هر سازمان و کشور محسوب می­شود، و تنها سرمایه­ای است که با استفاده بیشتر کاهش نیافته و به صورت فزاینده توسعه پیدا می­کند. در حقیقت سرمایه انسانی مهم­ترین دارایی یک سازمان و منبع خلاقیت و نوآوری است که شامل تمامی قابلیت­های فردی، استعدادها، دانش و تجربه کارکنان و مدیران یک سازمان می­باشد. سرمایه انسانی عواملی نظیر دانش کارکنان، مهارت، توانایی و نگرش آنان را نیز شامل می­شود(بازبورا، 2004). نقش حیاتی سرمایه انسانی در تئوری­های رشد اقتصادی درون زا تشخیص داده شده و در طول دهه 1990 پیشنهاد شده ومورد بحث قرار گرفته است. این نقش بطور مکرر بر نهادهای بین­المللی و اعلامیه­های سیاسی تأکید کرده­است(لانزی، 2007) به گفته کاستانیس و هلفات(1991) تغییر در هر مهارت کارکنان نتایج مزیت رقابتی را تعیین می­کنند. این دیدگاه توسط پتراف و بارنی(2003) مورد تأیید قرار گرفته، و بیان شده که اگرچه مهارت مهم است، کارمندان شرکتی که مهارت­های خاص صنعتی کارآمدی دارند، مزیت رقابتی بیشتری ایجاد می­کنند. از زمانی که قانون مداران، قاطعانه آموزش مهارت منابع انسانی را به شرکت­ها تحمیل کرده­اند، این سرمایه انسانی مهم­ترین منبع حرفه­ای شرکت به شمار آمد(آیو، 2009).

2-2-7-2 بیان مسأله

توسعه تئوری سرمایه انسانی در سال 1960 اغاز شد، هنگامی که تئودور شولتز این ایده را که ((مهارت و دانش شکلی از سرمایه هستند)) معرفی نمود. شولتز همچنین ارتباط بین سرمایه انسانی و رشد اقتصادی را با مرتبط کردن سرمایه­گذاری با هدف بهبود ((قابلیت­های انسانی برای انجام کار مولد)) با افزایش در بهره­وری انها، برجسته نمود. بِکِر تعریف و تئوری سرمایه انسانی را توسعه داده و بر سرمایه­گذاری در سرمایه انسانی تمرکز نمود ، که این ((فعالیت­هایی که درآمد حقیقی آینده را از طریق تعبیه منابع در افراد تحت تأثیر قرار می­دهد))(داوسون، 2012). تئوری سرمایه انسانی بیان می­کند که بین سرمایه انسانی و عملکرد رابطه وجود دارد که می­تواند از انباشت سرمایه انسانی ارزشمند و ویژه سازمان بهره ببرد. سرمایه انسانی نشانگر موجودی دانشی افراد یک سازمان است که در وجود کارکنان آن نهفته است(بونتیس، 1999، 2001). سرمایه انسانی به عنوان مجموع مهارت­ها، تجربیات، قابلیت­ها و دانش ضمنی کارکنان تعریف می­شود(ادوینسون و مالون، 1997 : 5-34). داونپورت و پروساک(1998 : 49) اضافه می­کنند که (( سرمایه انسانی شامل منابع نامشهودِ توانایی­ها، تلاش و زمانی که کارکنان برای سرمایه­گذاری در کارشان به همراه می­آورند، می­شود)). بونتیس(1998) سرمایه انسانی را به عنوان قابلیت­های جمعی سازمان برای استخراج بهترین راه حل از دانش افراد خود تعریف می­کند. هادسون(1993) سرمایه انسانی را به عنوان مجموعه­ای از ژنتیک وراثتی ، آموزش، تجربه و شیوه زندگی و کسب و کار تعریف کرده است. سرمایه انسانی دانش، مهارت، تجربیات افراد و همچنین تمایل آنها برای تسهیم این ویژگی­ها با سازمان برای خلق ارزش است(بونتیس و همکاران، 2001). سرمایه انسانی شامل اجزایی نظیر دانش، تخصص، مهارت، تجربه، شایستگی، خلاقیت، توانایی کار­گروهی، وفاداری، آموزش و تحصیلات، توانایی حل مسأله، نگرش، وفاداری و انگیزش افراد است(سیدلر، هیفلیگرو پروکسا، 2013). ارزش سرمایه انسانی ذاتاً وابسته به توانایی­های بالقوه آن برای مشارکت در مزیت رقابتی یا شایستگی­های اصلی است(لیپاک و اسنِل، 1999). سرمایه انسانی یکی از اجزای اصلی سرمایه فکری است و در بسیاری از صنایع نظیر توسعه نرم­افزار، مشاوره­های مدیریتی و خدمات مالی منبع حیاتی می­باشد(بونتیس و همکاران، 2007). روس و همکاران(1997) اظهار می­کنند که کارکنان سازمان از طریق شایستگی، نگرش و تیزهوشی­شان سرمایه فکری ایجاد می­کنند. شایستگی شامل مهارت­ها و تحصیلات است، در حالی که نگرش نحوه رفتار کارکنان در حین کار توصیف می­کند. هوش نیز فرد را قادر می­سازد تا فعالیت­های روزمره را تغییر دهد و از طریق تفکر خلاق مسائل را حل کند(بونتیس و همکاران، 2001). برآوردها نشان داده­اند که دارایی­های نامشهود بطور متوسط 60 تا 75 درصد ارزش سازمان را تشکیل می­دهند. موجودی سرمایه انسانی(شامل مهارت­ها، دانش و توانایی­های افراد)، سرمایه اجتماعی(شامل ارتباطات ارزشمند بین افراد) و سرمایه سازمانی(شامل فرآیندها و جریان عادی سازمان)، سرمایه فکری را تشکیل می­دهند(پابلس، 2002). سرمایه انسانی شامل عواملی نظیر دانش کارکنان، مهارت، توانایی و نگرش آنان است. در نتیجه این عوامل، کارکنان به عملکردی ترغیب می­شوند، که مشتریان بابت آن حاضرند پول بپردازند. سرمایه مشتری و سرمایه ساختار هر دو، به سرمایه انسانی وابسته هستند. در واقع سرمایه انسانی شکل عملیاتی دو بخش دیگر سرمایه فکری (ساختار و مشتری) است(ضیایی، حسنقلی پور، عباسپور و یاراحمدزهی، 1391 ). منابع نامشهود ویژه سازمانی(نظیر دانش) به سازمان­ها اجازه می­دهد تا به عوامل ورودی محصول ارزش بیفزایند. گرانت(1996) بیان می­کند که دانش اصلی­


Roos et al


مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوآوری گرایی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوآوری گرایی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 1
فرمت فایل docx
حجم فایل 45 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 26
مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوآوری گرایی  (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 1113
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق نوآوری گرایی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

"تنها یک تعریف صحیح از هدف کسب و کار وجود دارد: ایجاد مشتری... این مشتری است که کسب و کار را مشخص می­کند... از آنجا که هدف کسب و کار ایجاد مشتری است هر سازمانی تنها دو وظیفه اساسی دارد: بازاریابی و نوآوری" (تاجدینی و همکاران، 2006). بازارهای جهانی بطور فزاینده برای سازمان­ها رقابتی شده است. افزایش پیچیدگی و سرعت تغییرات، جهانی شدن تقاضای مشتریان و رقابت بیش از حد، شرایطی است که هر روزه سازمان­ها با آن درگیر هستند. توسعه محصول و نوآوری برای بقا و موفقیت سازمان­ها حیاتی هستند. همچنین آنها می­توانند نیازها و احتیاجات مشتریان را نسبت به محصولات و خدمات عرضه شده کنونی مؤثرتر ارضا نمایند(لیسبوا، اسکارمیس و لاگس، 2011). سازمان­ها در پاسخ به تغییرات در دانش مدیریتی و فنی، رقابت در صنعت، اهداف مدیران ارشد برای کسب شایستگی­های متمایز و بهبود سطح عملکرد سازمانی، نوآوری را می­پذیرند(دامان پور، واکر و آولانِدا، 2009). شرکت­ها بدون نوآوری قادر به باقی ماندن در رقابت نیستند، اما همیشه بین نیاز به تغییر و نیاز به فرآیندهای کارآمد که پس از سالها تکرار و تمرین ساخته شده­اند، تعادل وجود دارد(تاجدینی و ترومان، 2010). نوآوری به عنوان(( پیاده­سازی ایده­های جدید که ایجاد ارزش می­کنند)) تعریف می­شود. این توصیف کلی به انواع مختلف از نوآوری مانند توسعه محصول، به کارگیری فناوری فرآیندهای جدید و شیوه­های مدیریت اشاره دارد. این به معنای پذیرش محصولات و یا فرآیندهای جدید برای افزایش رقابت­پذیری و سودآوری، بطور کلی براساس نیازها و الزامات مشتری است(لسکووار-اسپاکاپان و باستیک، 200). نوآوری نشان دهنده فرهنگی سازمانی است که معرفی فرایندها، محصولات و ایده­های جدید که زیربنای گرایش استراتژیک در درازمدت هستند را تشویق می­کند( تاجدینی و ترومان، 2010). نوآوری در محصولات / خدمات جدید و پیاده­سازی فرآیندهای کلیدی در حال تبدیل شدن به منابع برای مزیت رقابتی سازمان هستند(پریس، استویکا و بونسِلا، 2013). نوآوری ابزار اصلی است که به وسیله آن سازمان می­تواند به رشد پایدار دست یابد(مک اویلی و همکاران، 2004). نوآوری به سازمان­ها کمک می­کند با تلاطمات محیطی روبه رو شده و با پیچیدگی­های فزاینده محیط رقابتی امروزی سازگار گردند. بدین ترتیب شرکت­های نوآور می­توانند به این چالش­ها سریع­تر پاسخ دهند و محصولات و فرصت­های جدید بازار را بهتر از شرکت­های غیر­نوآور کشف کنند. نوآوری ابزاری است برای تغییر یک سازمان که می­تواند در قالب یک پاسخ به تغییرات محیط داخلی یا خارجی در قالب یک اقدام مؤثر برای تأثیرگذاری بر محیط باشد. از آنجا که حتی باثبات­ترین محیط­ها نیز تغییر می­کنند، سازمان­ها باید بطور مداوم نوآوری­هایی را انجام دهند(خمینز، 2008).



مبانی نظری و پیشینه تحقیق گرایش به داخل/ هزینه (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق گرایش به داخل هزینه (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 1
فرمت فایل docx
حجم فایل 36 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 21
مبانی نظری و پیشینه تحقیق گرایش به داخل/ هزینه  (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 1113
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق گرایش به داخل/ هزینه (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

همه سازمان­های انتفاعی و غیر انتفاعی امروزه درصدد افزایش بهره­وری در کارها و ایجاد ارزش بیشتر برای فعالیت­ها ودر نتیجه محصولات نهایی خود هستند. در دهه 1960 سازمان­های انتفاعی به بهبود فرآیندهای درون سازمانی روی آوردند. و در دهه 70 سازمان­ها به توسعه جزئیات استراتژی­های بازار و مشتری­گرایی پرداختند. در دهه 80 با افزایش تنوع در الگوهای مصرف مشتریان، سازمان­ها به توسعه محصولات جدید برای ارضای نیاز مشتریان علاقه­مند شدند، که مدل مایکل پورتر در این دهه پا به عرصه ظهور گذاشت. از دهه 1990 به بعد بود که سازمان­ها دریافتند برای باقی ماندن در عرصه رقابت فعالیت­های سایر نهادهای تأمین­کننده و توزیع­کننده و هماهنگی با آنها در کاهش هزینه­ها و افزایش ارزش نقش حیاتی دارد و از این زمان بود که بحث زنجیره تأمین مطرح گردید(شقاقی و نقشینه، 1388). رویکرد زنجیره ارزش، راهی برای بررسی نظام­مند (سیستماتیک) فعالیت­های سازمان است. بنابراین رویکرد زنجیره ارزش، به منظور فهم رفتار هزینه­ای سازمان و منابع بالقوه یا موجود آن، به تجزیه فعالیت­های سازمان به فعالیت ­های راهبردی دست بزنند. در این دیدگاه، شرکت­ها مزیت رقابتی را از طریق عملکرد بهتر و ارزان­تر فعالیت­های راهبردی نسبت به رقبا کسب خواهند کرد(قره چه و ابوالفضلی، 1386). گرایش به داخل/ هزینه بر کارآیی در کلیه اجزای زنجیره ارزش تأکید می­کند و با استراتژی رهبری هزینه­های مایکل پورتر(1980) مرتبط است(تئودوسیو و همکاران، 2012). از دیدگاه پورتر استراتژی­ها به سازمان این امکان را می­دهند که از سه مبنای متفاوت از مزیت رقابتی بهره گیرد. آنها عبارتند از: رهبری در هزینه­ها، متفاوت یا متمایز ساختن محصولات و خدمات و سرانجام تمرکز نمودن همه توجه بر محصولات و خدماتی خاص.در رهبری هزینه­ها شرکت اقدام به تولید و عرضه محصولات استاندارد می­کند که بهای تمام شده هر واحد برای مشتری کاهش می­یابد(دیوید، 1390 : 136). همچنین پورتر در سال 1985 مدل زنجیره ارزش را ارائه داد که فعالیت­های دخیل در سازمان­های تولیدی را به دو بخش اصلی و پشتیبانی تقسیم نمود.فعالیت­های اصلی آن دسته از فعالیت­هایی است که انجام آنها سبب ارتقای ارزش محصول می­شود. رویکرد زنجیره ارزش در تحلیل فعالیت­های درون سازمانی ابزاری مؤثر در شناخت نقاط قوت و ضعف و تصمیم­گیری در مورد هریک از این فعالیت­ها است. مدل زنجیره ارزش از کارآمدترین ابزارها در تعریف شایستگی­های اصلی و فعالیت­هایی که در آن بتوانیم به مزیت رقابتی برسیم، به حساب می­آید(شقاقی و نقشینه، 1388).


مبانی نظری و پیشینه تحقیق مشتری گرایی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مشتری گرایی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 2
فرمت فایل docx
حجم فایل 46 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 26
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مشتری گرایی  (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 1113
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مشتری گرایی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

رد پای اندیشه بازارگرایی را می­توان در اوایل دهه پنجاه میلادی یافت، زمانی که پیتر دراکر(1954) مشتری را پایه و اساس سازمان­ها عنوان کرد و آن را برای حیات سازمان­ها ضروری دانست. اظهارات دراکر توسط لویت(1960) مورد حمایت قرار گرفت. او نیز قاطعانه معتقد بود که برآورده کردن نیازهای مشتریان باید به عنوان هدف اصلی بنگاه­های تجاری مورد توجه قرار گیرد. سایر نویسندگان بعداً این ایده را به نام ((مفهوم بازاریابی)) گسترش دادند. از آن زمان به بعد، صاحب نظران ومدیران زیادی این فلسفه تجاری مشتری مدار را جزء تفکیک ناشدنی مدیریت روزانه خود قرار دادند(رجوعی،1387).کوهلی و جاوروسکی مفهوم بازاریابی را به عنوان فلسفه یا روش تفکری که تخصیص منابع و فرموله سازی استراتژی­های سازمان را هدایت می­سازد تعریف نموده و فعالیت­هایی شامل شناسایی و برآوردن نیازها وخواسته­های مشتریان، تمرکز بر تحقق اهداف سازمان در حین برآورده ساختن نیازهای مشتری و نیز انسجام تمامی نواحی وظیفه­ای جهت کسب اهداف سازمان از طریق پاسخ صحیح به خواسته­های مشتریان را به عنوان فعالیت­هایی جهت کاربردی سازی مفهوم بازاریابی معرفی کرده و سازمانی که در اجرای این فعالیت­ها می­کوشد، سازمان بازارگرا نامیدند(نایب زاده و حیدرزاده، 1388). نارور و اسلاتر بیان کردند که قلب بازارگرایی، مشتری­گرایی است. شرکت­هایی که می­خواهند بازارگرا باشند باید بدانند که نیازهای فعلی و آتی مشتریانشان چیست تا بتوانند برای آنان ارزش افزوده بیشتری ایجاد کنند. آنها نه تنها بر رضایت مشتریان تأکید کردند بلکه بر ایجاد ارزش افزوده بیشتر برای مشتریان از طریق افزایش مزایای خریدار یا کاهش هزینه­های او تأکید ورزیدند. همچنین آنها معتقد بودند که کارکنان در سازمان­های بازارگرا توجه زیادی به کیفیت ارائه خدمات می­کنند. کارکنان چنین سازمان­هایی وقت زیادی را با مشتریان خود می­گذرانند. تمایل به خلق ارزش ممتاز برای مشتریان و دستیابی به مزیت پایدار رقابتی یک کسب وکار را به سمت خلق و حفظ فرهنگی هدایت می­کند که برانگیزاننده رفتارهای معینی باشد؛ بازارگرایی فرهنگ سازمانی است که بصورت کارآ و اثربخش به خلق رفتارهای ضروری جهت ایجاد ارزش ممتاز برای مشتریان و در نتیجه عملکرد برتر کسب و کار می­انجامد(همان). شاپیرو(1988) مشتری­گرایی را این گونه تعریف می­کند: انتشار اطلاعات در مورد مشتریان در سراسر سازمان، تدوین استراتژی­ها و سیاست­های میان وظیفه­ای برای برآوردن نیازها، و دستیابی به حس تعهد گسترده سازمان به این طرح­ها.کوهلی و جاواروسکی (1990) اظهار می­کنند مشتری­گرایی نشان­دهنده میزانی است که اطلاعات مشتری به وسیله واحدهای سازمانی جمع­آوری شده و مورد استفاده قرار می­گیرد.نارور و اسلاتر(1990) بیان می­کنند که مشتری­گرایی فرهنگ سازمانی است که بطور کارآمد و مؤثر رفتارهای ضروری برای خلق ارزش برتر برای خریداران را ایجاد می­کند. روکرت(1992) مشتری­گرایی را به عنوان((میزانی که سازمان اطلاعات از مشتریان را کسب و استفاده می­کند، استراتژی که نیازهای مشتری را برآورده می­کند، توسعه می­دهد، و با پاسخگو بودن نسبت به خواسته­ها و نیازهای مشتریان این استراتژی را به اجرا در می­آورند)) تعریف می­کند. مشتری­گرایی بر اهمیت دستیابی به درک کافی از مشتریان سازمان و یافتن راه­هایی که بطور مدوام ارزش­های برتر برای مشتریان فراهم آورد، تأکید می­کند(نارور و اسلاتر، 1990). برخی از محققین مشتری­گرایی را به عنوان اصلی­ترین رکن بازارگرایی در نظر گرفته­اند(دیشپاند، فارلی و وبستر، 1993).


Deshpandé, Farley & Webster